چند لحظه صبر كنيد ... |
|
چند لحظه صبر كنيد ... |
|
29 آذر 1403 |
در شناختی که از بدن انسان به دست آوردهایم، اکثر آنچه هنوز قادر به درک آن نیستیم به مغز ما باز میگردد. سؤالات زیادی از مرگ و زندگی، آگاهی و خواب و احساس وجود دارد که هنوز جوابی برایشان یافت نشده است.
در شناختی که از بدن انسان به دست آوردهایم، اکثر آنچه هنوز قادر به درک آن نیستیم به مغز ما باز میگردد. سؤالات زیادی از مرگ و زندگی، آگاهی و خواب و احساس وجود دارد که هنوز جوابی برایشان یافت نشده است.
هنگامی که از خواب بیدار میشوید و با صدای پرندگان و پرتوی نور خورشید متوجه صبح و شروع روزی جدید میشوید، و با حسی از تازگی برنامهی روزانهی خود را شروع میکنید، در واقع شما نسبت به اطراف خود آگاه شدهاید. پدیدار شدن آگاهی در مغز یکی از پیچیدهترین موضوعاتی است که دانشمندان علوم اعصاب و مغز را درگیر خود کرده است. اینکه چه فرآیندهایی در مغز منجر به آگاهی و درک از اطراف میشود لیست بلندی از سؤالات را در برابر دانشمندان قرار داده است.
ممکن است نتوان جلوی مرگ را گرفت اما آیا نمیتوان طول عمر را افزایش داد، آیا نخواهیم توانست چند برابر نسلهای گذشته زندگی کنیم؟ آیا آن چیزی که ما را به سوی مرگ پیش میبرد، مغز ما است؟
آیا افکار و شخصیت ما توسط ژنها کنترل میشوند یا زاییدهی محیط و شرایطی است که در آن قرار میگیریم؟ در جوامع علمی بحثهای طولانی پیرامون این موضوع صورت گرفته است، امروزه دانشمندان به شواهد معتبری دست یافتهاند که دخالت هر دو عامل را در رفتار انسانی مطرح میکند. در حالی که بسیاری ازصفات انسانی که ما کنترل کمی روی آنها داریم از ژنهای نیاکانمان به ارث رسیدهاند اما بسیاری از رفتارها حتی ناخودآگاه میتواند از محیط و تأثیری که جامعهی همسالان در گذشته بر ما داشتهاند به وجود آمده باشد. سؤالی که مطرح میشود این است که در هر دو صورت چگونه میتوان در این رفتار تغییر ایجاد کرد؟
خنده یکی از رفتارهای کمتر درک شدهی انسان است. دانشمندان دریافتهاند که در طول یک خندهی خوب سه بخش از مغز فعال میشود؛ بخش تفکر که به درک لطیفه کمک میکند، منطقهای که حرکت عضلات در طول خنده را کنترل میکند و منطقهای حسی که احساس تزلزل و شادی را به وجود میآورد. اما با تمام این اوصاف هنوز دلیل اینکه چرا ما حتی هنگامی که فیلم ترسناکی میبینیم به یک جوک بی مزه واکنش نشان میدهیم مشخص نشده است. برخی از پژوهشگران خنده را پاسخ ذهن به وقایعی میدانند که بر خلاف انتظارات متعارف پیش میروند. به عقیدهی آنان خنده عملی است که به دیگران نشان میدهد آن عمل یا داستان مفهومی به نام طنز و حسی مفرح را انتقال داده است. اما چرا باید این کار را انجام دهیم؟ تنها چیز حتمی این است که خنده باعث میشود حال بهتری پیدا کنیم.
فراموش کردن بعضی از تجربیات سخت است، آخرین خداحافظی یا بویی آشنا. چگونه این تصاویر همچون فیلم در ذهن ما نقش میبندد؟ با استفاده از تکنیکهای تصویر برداری از مغز، دانشمندان به بررسی مکانیزم ایجاد خاطرات و ذخیرهسازی اطلاعات در مغز پرداختهاند. آخرین تحقیقات نشان میدهد که منطقهای به نام هیپوکامپوس در قشر خاکستری مغز احتمالاً به عنوان مسئول نگهداری و بازیابی خاطرات عمل میکند. اما این منطقه بسیار پیچیده فعالیت میکند، خاطرات واقعی و غیر واقعی هر دو منطقهی مشابهی از مغز را فعال میکنند، آیا منطقهی مورد نظر همان جعبهی سیاه مغز انسان است؟ آیا راهی وجود خواهد داشت که بتوان خاطرات واقعی را از قشر مغز بیرون کشید؟ آیا میتوان خاطرات را برای همیشه نابود کرد؟ آیا میتوانیم دانستههایمان را از انسانی به انسان دیگر انتقال دهیم؟
در منطقهای از هیپوتالاموس مغز قسمتی به نام Superchiasmatic Nucleous یا ساعت بایولوژیکی قرار گرفته است. این قسمت برنامههای بدن را با ریتمی ۲۴ ساعته تنظیم میکند. مشهود ترین اثر ساعت بایولوژیکی ریتم شبانه روزی خواب و بیداری است، علاوه بر آن برنامهریزی زمان هضم غذا، تنظیم درجهی حرارت بدن، فشار خون و تولید هورمونهای مختلف نیز به ساعت بایولوژیکی مرتبط است. محققان دریافتهاند که شدت نور میتواند با ترشح هورمون ملانونین این ساعت را عقب یا جلو بکشد. تحقیقات زیادی سعی دارند با کمک مکملهای ملاتونین از بهم خوردن ساعت بایولوژیکی در سفرهای هوایی جلوگیری کنند. اما چگونه از گوشت و خون چنین مکانیزمی در مغز ما به وجود آمده است؟ به غیر از تأثیرات محیط هنوز چگونگی عملکرد این سیستم برای انسان رازی سر به مهر باقیمانده است.
حدود ۸۰ درصد از افرادی که عضوی از بدن خود را از دست میدهند در آن منطقه احساساتی شبیه گرما، خارش، فشار و درد را تجربه میکنند. این پدیدهی شناخته شده به نام اندام خیالی معروف است. چگونه از عضوی که از دست رفته است احساسی به وجود میآید؟ یک فرضیه اینگونه توضیح میدهد که اعصاب منطقهی از بین رفته با ایجاد ارتباطاتی جدید به نخاع سیگنالهایی را ارسال میکنند که اگر آن منطقه هنوز وجود داشت این سیگنالها را انتقال میداد، فرضیهی دیگر احتمال میدهد که مغز برای حالتی که تمام اندامها در جای خود باشند برنامهریزی شده است و قطع آن قسمت باعث اختلال در عملکرد مغز شده است؛ این به آن معنا است که مغز نقشهای از تمام اجزای بدن را در خود ذخیره کرده است و همه چیز را میشناسد. اما مغز تا چه حد بر بدن کنترل دارد؟ آیا روزی انسان میتواند کنترل تمامی اجزای حیاتی بدنش را در اختیار بگیرد؟
ما در حدود یک چهارم از عمر خود را در خواب سپری میکنیم اما هنوز از دلایل و چگونگی آن به خوبی اطلاع نداریم. دانشمندان خواب را جزئی حیاتی از زندگی پستانداران میدانند، بیخوابی به نوسانات خلقی، توهم و در موارد شدید حتی به مرگ منجر میشود. دو مرحله در خواب وجود دارد، حرکات غیر سریع چشم (NREM ) که طی آن مغز فعالیت متابولیک بدن را کاهش میدهد و حرکت سریع چشم (REM) که طی آن فعالیت مغز افزایش مییابد. بعضی از دانشمندان معتقدند که خواب NREM به بدن استراحت میدهد و همانند خواب زمستانی حیوانات باعث نگهداری انرژی میشود، اما خواب REM مرحلهای است که ما رؤیا میبینیم و با خاطراتمان مرتبط است.