چند لحظه صبر كنيد ... |
|
چند لحظه صبر كنيد ... |
|
29 آذر 1403 |
قدس انلاین - سعید کوشافر :این روزها سخنرانی درباره کنترل جمعیت و ضرورتهای پیدا و پنهان کشور برای افزایش موالید به یک تب فراگیرتبدیل شده و هر کس میکوشد بنا بر دیدگاه خود، دلیلی بر این مدعا که کشور ما به سمت پیرشدن حرکت میکند و خانوادهها باید برای حفظ نشاط و جوانی آینده کشور به فکر فرزندان بیشتری باشند، توجیهی بیان کند.
قدس انلاین - سعید کوشافر :این روزها سخنرانی درباره کنترل جمعیت و ضرورتهای پیدا و پنهان کشور برای افزایش موالید به یک تب فراگیرتبدیل شده و هر کس میکوشد بنا بر دیدگاه خود، دلیلی بر این مدعا که کشور ما به سمت پیرشدن حرکت میکند و خانوادهها باید برای حفظ نشاط و جوانی آینده کشور به فکر فرزندان بیشتری باشند، توجیهی بیان کند.
البته همین حرف را چند سال قبل، محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور زد، در همان زمان بسیاری بر او تاختند، به گونهای که حتی کسانی که اعتقادی به سیاستهای کنترل جمعیت نداشتند، جرأت نکردند، حرفی به میان آورند.
اما انتشار آمار جمعیتی کشور که حاصل سرشماری سال 90 است، یافتههایی را به دست داد که در آن نشانههای خوبی به چشم نمیخورد و یکی از مهمترین آنها، همین حرفی است که این روزها ورد زبان شده و آن حرکت کشور ما به سمت پیرشدن جمعیت است.
البته کسانی که این روزها در این خصوص مصاحبه میکنند، خبرنگارانی که گزارش تهیه میکنند و قلم به دستانی که مقاله و یادداشت مینویسند، چنان در آتش ماجرا میدمند که انگار همین امروز و فرداست که همه مردم کشورمان را پیرمردان و پیرزنان تشکیل دهند و هیچ جوانی وجود نخواهد داشت که کارهای کشور را انجام دهد و...
البته کلیت مسأله واقعیت است، اما میان این واقعیت با آنچه بیان میشود شاید بتوان اختلاف اندک و در برخی موارد بسیار یافت.
طبق نتایج سرشماری سال 90 متوسط رشد سالانه مناطق روستایی از 4 دهم درصد در سال 85 به 63 صدم درصد در سال 90 رسیده، در مناطق شهری هم اوضاع خیلی بهتر نیست، چرا که از 74/2 در سال 85 به 14/2 در سال 90 رسیده است.
بر اساس نتایج سرشماری انجام شده، هم اکنون فقط 81/7 درصد جمعیت کشور را تا 5 سالهها تشکیل میدهند ولی هنوز هم با قدرت میتوان گفت که حدود 25 درصد جمعیت کشور را 15 تا 20 سالهها تشکیل میدهند که 38/12 درصد مربوط به 15 سالهها و 78/12 درصد مربوط به 20 سالههاست.
نیم نگاهی به این آمار نشان میدهد که احتمالاً در 15 سال آینده جمعیت 20 سالههای کشور ما 5 درصد نسبت به اکنون کاهش خواهد یافت و آنچه که کارشناسان و مسؤولان نسبت به آن هشدار میدهند همین مسأله است.
*حرکت با اندیشه
یکی از مواردی که همواره کشور ما از آن ضربه خورده، حرکتها، طرحها، پروژهها و ایدهها و مهمتر از همه آنها تصمیماتی بوده که یک شبه، عجولانه و بر اساس احساسات گرفته شده و یا مبنای کارشناسی همراه با بررسی دقیق نداشته، یا اگر داشته بر اساس واقعیات صورت نگرفته است.
در خصوص کنترل جمعیت نیز به نظر میرسد که دچار چنین تصمیماتی شدهایم، مجلس به صورت کاملاً ناگهانی و بدون بررسی جوانب امر تصمیم میگیرد که بودجه کنترل جمعیت را حذف کند و نمایندگان به عنوان یک حرکت جهادی به آن افتخار میکنند. وزیر بهداشت هم بر خلاف آنچه انتظار میرفت که در مقابل این حرکت مجلس مقاومت کند و دلایل خود را بیان کند، با لبانی پرخنده و شاد در مقابل خبرنگاران حاضر شده و از این که بودجه کنترل جمعیت حذف شده، خبر میدهد، انگار که خبری خوش را به گوش مردم میرساند.
این در حالی است که خانم وزیر نمیگوید که این بودجه قرار بوده در چه راهی مصرف شود، آیا فقط برای کنترل جمعیت، یعنی پیشگیری از بارداری بوده یا قرار بوده برای بهداشت باروری هم هزینه شود و اکنون کل این بودجه رفته روی هوا.
کارشناسان هم هیچ سخنی از اینکه، اگر بودجه کنترل جمعیت حذف شد بجای آن باید چه نکاتی را رعایت کرد، یا این که بودجه را در چه راهی مصرف کرد که کشور دچار مشکلات دیگری نشود و این افزایش جمعیت دقیقاً در چه بخشهایی یا کدام اقشار اتفاق بیفتد و... حرفهایی است که زده نشده و کمتر کسی به آن توجه میکند.
*جمعیت و رفاه
نکتهای که شاید کمتر کارشناسان به آن اشاره کرده باشند این است که داشتن یک جمعیت کمتر با رفاه مفیدتر است یا داشتن جمعیت بیشتر با رفاه کمتر. این مسألهای است که در مورد آن نظرهای تقریباً متفاوت و در برخی موارد حتی در دو جهت کاملاً متفاوت است.
برخی بر این باورند که باید جمعیت کشور را جوان کنیم، رشد جمعیت به طور معقولی افزایش یابد و همه اینها باید اتفاق بیفتد، حتی اگر میزان رفاه مردم کشور افزایش قابل توجهی نیابد.
در مقابل این عده، گروهی عقیده دارند که داشتن یک جمعیت متناسب با کیفیت، بهتر از افزایش بیضابطه جمعیت و زندگی مردم در فقر و نابرابریهای اجتماعی است که خود باعث خواهد شد تا رشد کشور در زمینههای مختلف کند شود و عملاً ارایه خدمات مناسب به جمعیت زیاد ممکن نخواهد بود، ولی میتوان به یک جمعیت مناسب خدمات با کیفیت برای زندگی و رشد در تمام جهات را ارایه کرد.
این در حالی است که هم اکنون هنوز عمده جمعیت کشور ما زیر خط فقر زندگی میکنند و اوضاع به حدی وخیم است که دولت حتی جرأت بیان خط فقر را ندارد.
اینکه تقریباً تمام جمعیت کشور خود را مستحق یارانه میدانند، به استثنای برخی افراد که حرص و آز بر آنها غلبه کرده، نشان میدهد، هنوز تا رسیدن به یک رفاه حتی نسبی و وضعیتی که مردم نسبت به آینده خود، احساسیتر و وحشت نداشته باشند، فاصله زیادی داریم و بدیهی است که تا این ترس در وجود مردم باشد، افزایش جمعیت حاصل نخواهد شد.
از دیگر سو هم اکنون به در هر خانه که میروید، یک یا دو جوان بیکار، سربار خانواده هستند که شعارهای ایجاد اشتغال دولت هم نتوانسته آنها را سرکار بگذارد، این در حالی است که سرپرستی برخی جوانان ازدواج کرده هنوز بر عهده والدین آنهاست و به نوعی برغم ازدواج هنوز نان خور خانواده هستند.
آمارهای دولتی هم که از شغل و کار و درآمد آن بیان میشود، بر مبنای حتی یک ساعت کارکردن در هفته تهیه میشود که در این صورت حتی پول نان خالی یک خانواده دو نفری را هم نمیتوان تأمین کرد.
حال در این شرایط که فرد خود بیکار است، سربار خانوادهای شده که در آن یک یا دو جوان بیکار دیگر هم وجود دارد، چگونه میتوان انتظار داشت که موالید افزایش یابد. به طور قطع در چنین شرایطی جوان، داشتن فرزند را افزودن یک نفر به خیل بیکاران جامعه میداند و حاضر به فرزند دارشدن نخواهد شد، چه اینکه خود دولت باید تشخیص دهد در شرایطی که هنوز نتوانسته برای قشر جوان کار ایجاد کند، و تا چند سال آینده 25 درصد به این تعداد جوان افزوده میشود (جوان 15 تا 20 ساله 25 درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند) چرا باید باز هم خواهان افزایش جمعیت شود. آیا این توجیه کافی است که تا 20 سال دیگر نه دولت ما سرکار است و نه معلوم نیست چه اتفاقی میافتد، شاید تا آنزمان مشکلات کشور حل شد و برای آنها کار درست شد؟ آیا با شاید و امکان دارد میتوان برای آینده برنامه ریزی کرد؟ چرا این انگاره را در نظر نمیگیرید که شاید تا 20 سال آینده اوضاع بدتر شد و آنوقت حتی بیش از الان جوان بیکار روی دست کشور باشد؟
*چه کسی باید بچهدار شود
تجویز یک نسخه برای کل مردم کشور، معلوم نیست که بر چه کار کارشناسی بنیان نهاده شده است؟ اینکه برنامه کنترل جمعیت در کل کشور از دستور خارج شده و بودجه آن حذف شود، هم همینطور؟ اصلاً کسانی که به صورت احساسی اینگونه تصمیمات را میگیرند، تاکنون سری به حاشیه شهرها زدهاند، جایی که از هر خانهای حداقل چند بچه بیرون میآیند و روز خود را با پرسه بیحاصل در خیابان، کوچه و پس کوچه و علافی میگذرانند.
آیا آنها سری به این مناطق زدهاند، یا چون در مناطق مرفه نشین بالای شهر تهران روزگار میگذرانند، فقط خانوادههایی را میبینند که از زور رفاه و ثروت به حاضر به تحمل یک کودک هم که ممکن است آزادی آنها را محدود کند نیستند و با سگ یا گربهای زندگی میکنند.
واقعیت این است که هم اکنون در مناطق فقیرنشین شهرها و روستاها، نه تنها نباید حرفی از افزایش جمعیت زد که همچنان باید سیاستهای کنترل جمعیت اعمال گردد، اما اگر هم قرار است در خصوص فرزندآوری و مزایای آن، معایب تک فرزندی و حتی داشتن بیش از دو فرزند تبلیغ شود، سراغ همان مناطق مرفه نشین یا شهرنشینی رفت که هم از اوضاع اقتصادی بهتری برخوردارند و هم این روزها دیگر حاضر به داشتن حداکثر بیش از یک فرزند آنهم بخاطر حرف مردم نمیشدند، نه اینکه مستقیم برویم سراغ حاشیهنشین یا روستاییای که همین الان هم نمیداند با 3 یا 4 فرزندش چه کند و در خرج خورد و خوراک آنها مانده است و یکسراست بزنیم بودجه کنترل جمعیت آنها را قطع کنیم.
*جمعیت و امنیت و سایر قضایا
اما گذشته از تمام این مسایل، برخی موارد هم هست که در عین حال که هیچ ارتباطی با موارد گفته شده ندارد، اما در یک ارتباط ویژه و کاملاً مستقیم با آنهاست، از آن جمله است مسأله امنیت. امنیت از جمله مقولاتی است که این روزها با جمعیت کشور دارای ارتباط مستقیمی میباشد، به گونهای که برخی کشورهای توسعه یافته نیز که فرهنگ کنترل جمعیت در آنها نهادینه شده، اکنون به این نتیجه رسیدهاند که کاهش جمعیت به یک مشکل اجتماعی و امنیتی برای آنها تبدیل شده و ضمن پذیرش مهاجرانی از آفریقا و آسیا که فرزندآوری بیشتری دارند، و تربیت فرزندان آنها در مدارس خود، تلاش دارند بر این مشکل، فائق آیند ضمن آنکه آنها طرحهای افزایش جمعیت را در مردم خود هم در دستور قرار دادهاند.
البته قیاس آنها با شرایط کشور ما، به دلیل مهیابودن زیرساختها در آن کشورها، مقیاس صحیحی نیست، اما در بعد امنیتی باید مسایل بسیاری را در نظر داشت، از جمله تعداد سربازان، نیروی جوان و پویای جامعه و دهها مورد دیگر. از طرف دیگر باید ترکیب جمعیتی یک کشور نیز حفظ شود، کما اینکه در کشورهای غربی نیز هرگز اجازه داده نمیشود، مهاجرانی با آداب، سنن و ادیان متفاوت از تعداد معینی در کشورشان بیشتر شوند.
اما در کشور ما اکنون روند رشد جمعیت نامتوازن شده است، به گونهای که در توزیع نسبی جمعیت در استان تهران فقط 9/19 درصد جمعیت زیر 14 سال هستند، حال آنکه این رقم در استانی مثل سیستان و بلوچستان به 6/37 درصد و هرمزگان به 29 درصد میرسد.
از دیگر سو تعداد خانوارهای بالای 5 نفر و بیشتر در استانی مانند سیستان و بلوچستان بیش از 40 درصد خانوارها را تشکیل میدهد و هرمزگان حدود 32 درصد، اما همین رقم در تهران فقط 14 درصد است.
این یعنی اینکه طی سالهای آینده شاهد یک انفجار جمعیتی در مناطقی از کشور و شاهد کاهش جمعیت در مناطقی دیگر از کشور خواهیم بود، و همین امر باعث بر هم خوردن ترکیب جمعیتی شده که ممکن است در آینده مشکلاتی را سبب شود، بویژه اینکه برخی خبرها حکایت از آن دارد که کشورهای همسایه ما، خیلی بدشان نمیآید، گروههای دارای فکر و اندیشه همسان با آنها، در کشور ما دارای جمعیت بیشتر و به تبع آن دارای نفوذ بیشتر شوند.
*ختم کلام
ختم کلام اینکه آنچه اینروزها به نظر میرسد، برداشتی سطحی، ناشیانه و عجولانه از نتایج یک سرشماری در خصوص کنترل جمعیت است، برداشتی که روند تبدیل به یک تصمیم را هم طی کرده و اگر به مرحله اجرا برسد شاید شاهد تبعاتی باشیم که خیلی خوشایند کشور نیست.
اولین نتیجه آن میشود که بهداشت باروری به قیمت قطع شدن بودجههای کنترل جمعیت به خطر میافتد و ممکن است تلاشهای چندین ساله مراکز بهداشتی، به سبب افزایش بیماریها و مرگ و میر نوزادان ضایع شود.
دوم اینکه، در حاشیه شهرها، روستاها و حتی خود شهرها، باید چند برابر هزینه پیشگیری صرف سقط جنینهای عمدی یا سقط جنینهای غیرقانونی کرد که خود این مسأله تبعات خاصی دارد که جای بحث آن در این گفتار نیست.
سوم اینکه شاهد رشد جمعیت در اقشاری از مردم کشور خواهیم بود که پیش از این هم دارای رشد جمعیتی بالایی بودند و اتفاقاً همانها بیشترین مشکل را در تأمین معاش و آینده فرزندان خود دارند و اکنون نیز با بیکاری و مشکلات اقتصادی جوانانشان مواجه هستند.
چهارم اینکه باز هم رشد نامتوازن جمعیت سراغ مناطقی از کشور، اعم از شهرها و روستاها و حتی استانهایی از کشور خواهد رفت که اکنون هم دارای رشد بالایی هستند و طی سالهای گذشته در مجالس اندکی خصوصیتر برای کنترل جمعیت این مناطق به فکر چارهای بودهایم.
و آخر اینکه بهتر بود بجای سخنرانیها و طرحهای احساسی، اول مشکل را میشناختیم، آنرا موشکافی و بررسی میکردیم و سپس طرحی میدادیم که به هدف اصابت کند، نه به هر چیز جز هدف.