زن جوان تهرانی از نتیجه ازدواج اجباری با مرد ثروتمند میگوید
نام و تاهل: سمیرا ـ الف، مطلقه
سن: ۲۵ سال
تحصیلات: دیپلم
اتهام و محل دستگیری: سرقت ـ استان تهران
یگان دستگیرکننده: پلیس پیشگیری
اعتراف میکنم خودم زندگیام را خراب کردم. این را سمیرا میگوید او بزرگترین فرزند خانوادهای پنج نفری است و دو خواهرش زندگی سالم و راحتی دارند سمیرا نیز تا چند سال قبل شهروندی عادی بود اما حالا سه فقره سابقه کیفری در پروندهاش به ثبت رسیده است او میگوید: پدرم کارمند ساده است و مادرم خانهدار. من خودم دیپلم دارم شاگرد اول نبودم اما درسم بد هم نبود همه چیز عادی و معمولی بود تا اینکه پسر جوانی به خواستگاریام آمد آن موقع من دلم نمیخواست شوهر کنم اما پدرم مجبورم کرد.
خواستگار، مردی ثروتمند بود و به عقیده پدر سمیرا میتوانست او را خوشبخت کند. زن زندانی توضیح میدهد: خواستگارم بنگاه معاملات ملکی داشت و وضع مالیاش خیلی خوب بود. پدرم آنقدر توی گوشم خواند تا اینکه بالاخره تسلیم شدم شوهرم هرچه که میخواستم برایم فراهم و حتی مهریه دو هزار سکهای را هم قبول کرد اما زندگی مشترک ما فقط ۲۵ روز طول کشید او دست بزن داشت از روز دوم ازدواجمان شروع کرد به کتک زدنم سر هر مشکلی بهانه میگرفت و مشت و لگد میزد طوری که با تن و بدن کبود به خانه پدرم برگشتم و او وقتی وضع را دید موافقت کرد طلاق بگیرم اما قضیه به این راحتی نبود و برای جدایی مجبور شدم تمام حق و حقوق خودم از جمله مهریه دو هزار سکهای را ببخشم.
سمیرا مدتی بعد از جدایی با جوانی به نام هاشم آشنا شد و مسیر زندگیاش به کلی تغییر کرد او میگوید: با هاشم عقد یک ساله کردم البته موضوع را به پدرم هم گفتم او نمیتوانست مخالفت کند چون خودش هم میدانست در ازدواج قبلیام مقصر اصلی بود و زندگیام را خراب کرد من در آن یک سال در خانه پدرم ماندم و بعضی وقتها هاشم هم به آنجا میآمد. مدتی بعد از صیغه فهمیدم او به مواد مخدر اعتیاد دارد هاشم مرا هم معتاد کرد و ما هروقت میخواستیم کراک بکشیم به خانه هاشم میرفتیم البته پدرم از این موضوع خبر نداشت.
پدر سمیرا زمانی در جریان اعتیاد فرزندش قرار گرفت که او از بازداشتگاهی به خانه تلفن زد. زن زندانی توضیح میدهد: من را به اتهام حمل موادمخدر گرفته بودند از آن به بعد همه چیز فاش شد من دو ماه را در بهزیستی ماندم تا ترک کنم اما وقتی بیرون آمدم دوباره مصرف را شروع کردم و بعد رابطهام با خانوادهام به هم خورد البته دیگر هاشم را هم نمیدیدم و همیشه برای تهیه موادمخدر مشکل مالی داشتم و مجبور بودم کارهای خلاف انجام بدهم.
هر سه سابقه کیفری سمیرا مربوط به موادمخدر است اما این دفعه به اتهام دزدی در بازداشت به سر میبرد او ماجرا را اینطور شرح میدهد: میخواستم مواد بخرم اما پولی نداشتم همانطور که روی نیمکتی در پارک نشسته بودم دختربچهای را دیدم که تنهایی بازی میکرد به طرفش رفتم و داشتم النگوهایش را درمیآوردم که مادرش سر رسید و بعد هم پلیس خبر کرد و من را دستگیر کردند.
سمیرا فعلا بلاتکلیف است و تحقیقات از او ادامه دارد.خودش میگوید: میخواهند بدانند من دزدیهای دیگری هم دارم یا نه از وقتی بازداشت شدهام کسی سراغم نیامده البته تلفنی به پدرم خبر دادهام. سه دفعه قبل که زندان بودم پدر و مادرم به ملاقاتم آمدند این دفعه هم میآیند شاید تا حالا شرایطش نبوده من واقعا شرمنده آنها هستم میدانم خودم زندگیام را خراب کردم به این اعتراف میکنم برای همین هم تا حالا دو بار اقدام به خودکشی کردهام اما هردفعه نجاتم دادند. این بار بعد از آزادی نه خودکشی میکنم نه سراغ موادمخدر میروم دیگر از این وضع خسته شدهام و میخواهم سالم و راحت زندگی کنم میدانم پدر و مادرم هم کمکم میکنند.
جام جم