چند لحظه صبر كنيد ... |
|
چند لحظه صبر كنيد ... |
|
21 فروردين 1404 |
صحنهها و محیطهای بازیهای World of Warcraft خیلی واقعی به نظر میرسند. به طوری که، برای یک لحظه فراموش خواهیم کرد به صفحهنمایش کامپیوتر خیره شدهایم. بارها برایمان پیش آمده که درگیر این فضاسازیها شدیم و واقعیت و مجازی درهم آمیخته شدند. فناوریهای پیشرفته کمک میکنند که واقعیت از نو خلق شود و کاربران با آن ارتباط برقرار کنند. به همین دلیل، به نظر میرسد برای مغز واقعیت و مجازی یکسان است. براساس همین نظریه فیلمهای تخیلی زیادی ساخته شده است و حتی رمانها و داستانهای زیادی سراغ داریم که یک فرد اشتباهاً دنیایی مجازی را با دنیایی واقعی اشتباه گرفته یا اینکه با فضاسازیهای تقلبی سعی در گول زدن یک فرد داشتند. حتی نگرانیهایی هم از بابت فناوریهای نوظهور واقعیت مجازی در جامعه بازیدوستان مشاهده میشود؛ اینکه اگر یک فرد چندین ساعت در دنیای مجازی بازی کند، میتواند دوباره به دنیای واقعی برگردد؟ اما یافتههای جدید مغز و اعصاب نشان میدهند سلولهای عصبی مغز در دنیای واقعی واکنش متفاوتی نسبت به دنیای مجازی دارند؛ یعنی میتوانند تشخیص بدهند این تصاویر یا صحنهها واقعی نیستند و فریب نمیخوردند!
راز پاسخهای متفاوت مغز ما در هنگام دیدن محیطهای واقعی و مجازی در سلولهای GPS یا مکانی نهفته است. این سلولها، در هیپوکامپ (Hippocampus) ساخته میشوند و با ورودیهایی که از محیط پیرامونی دریافت میکنند، نقشههای شناختی را کنترل میکنند. این سلولها وقتی داریم یک رمان احساسی را میخوانیم، فعال و روشن هستند تا خاطراتی اپیزودیک برایمان بسازند و کمکمان کنند تا حوادث و مکان رخ دادن این حادثهها و زمان رخ دادن این حادثهها را به خاطر بیاوریم. سلولهای مکانی برای یادگیری و حافظه بسیار حیاتی هستند. در افرادی که به بیماریهایی مانند اسکیزوفرنی، صرع، آلزایمر و اختلالهای پس از ضربه و استرس مبتلا هستند، منطقه هیپوکامپ و مشخصاً سلولهای GPS آسیب دیدهاند. چون این افراد توانایی خود را برای آموزش و یادآوری خاطرات، افراد، اشیاء، مکانها و غیره از دست دادند، دچار مشکل شده و دنیا را به چالش میکشند.
نحوه کار این سلولها و اینکه چطور یک نقشه مبتنی بر مکان از صحنهها و محیطهای واقعی تهیه و در مغز ثبت میکنند، هنوز مشخص نیست ولی دانشمندان کشف کردند این سلولها نقشههای ذهنی از محیطها با ثبت موقعیت اشیاء مختلف در یک محیط و فاصله آنها از یکدیگر تهیه میکنند. این دانشمندان اعتقاد دارند، غیر از محرکهای دیداری و بصری محیط، نشانههای حسی دیگری مانند صدا و بو نیز در شکلگیری این نقشههای ذهنی برای شناخت محیط اثرگذار هستند. به همین دلیل، شاید این سلولها میان یک محیط واقعی و محیط مجازی تفاوت قائل شده و واکنشهای غیرهمسانی بروز میدهند. فناوریهای ساخت واقعیت مجازی کنونی نمیتوانند محرکهای حسی مختلفی در محیط ایجاد کنند و غالب محرکها دیداری و بصری هستند.
چون سلولهای عصبی انسان و جوندگان یکسان است، دانشمندان از موشهای صحرایی برای انجام آزمایشگاههای خود استفاده کردند. آنها یک موش صحرایی را در دو محیط واقعی و مجازی مشابه قرار داده و فعالیت بخش هیپوکامپ مغزش را بررسی و تحلیل کردند. براساس آزمایشهایی که سال گذشته صورت گرفته است، وقتی این موشها وارد یک محیط جدید میشوند، سلولهای مکانی اصطلاحاً «آتش» گرفته یا روشن میشوند و شروع به اسکن تصاویر میکنند. در یک محیط واقعی، نشانههای حسی زیادی وجود دارد مانند گرمای بدن موجودات دیگر، حرکتهای اشیاء و موجودات، اثرات حرکتی خود موجود در محیط و غیره. اما در محیطهای مجازی بسیاری از این نشانههای حسی وجود ندارند.
دانشمندان تصور میکردند یک نقشه شناختی از محیطهای مجازی باید تابعی از رابطه میان مسیرهای حرکتی خاص و نشانههای محیطی باشد ولی آزمایشها خلاف آن را به اثبات رساندند.
آزمایشگاهها روی موشهای صحرایی نشان میدهد در محیطهای واقعی نزدیک به ۴۵ درصد سلولهای GPS روشن و فعال هستند ولی در محیطهای مجازی فقط ۲۰ درصد فعالاند. این آزمایش نشان میدهد مغز در دنیای واقعی، فعالتر است و نقشههای شناختی بیشتری از محیط و اشیاء و همچنین نشانههای حسی میسازد. این آزمایشها نتایج جالبتری نیز دارند. سلولهای مکانی فعال بخش هیپوکامپ موشهای صحرایی در محیطهای واقعی وضعیت ثابت و مشخصی دارند و به طور منظم روشن هستند که نشاندهنده فاصله میان اشیاء است ولی در محیطهای مجازی به طور تصادفی فعال هستند. فعال بودن سلولها به نوع حرکت موشها نیز وابسته است. مثلاً اگر موش به جلو یا عقب حرکت کند، وضعیت ثابت فعال بودن سلولها تغییر میکند. در دنیای واقعی شکل روشن بودن سلولها ثابت است ولی در دنیای مجازی شکل روشن بودن سلولها هر دفعه با دفعه بعدی فرق میکند و از هیچ قاعدهای تابعیت نمیکند.
نتایج آزمایشها به وضوح نشان میدهد مغز رسماً میان دنیای واقعی و دنیای مجازی تفاوت قائل است و امکان ندارد آنها را با هم اشتباه بگیرد.
یافته قابل توجه بعدی، افزایش و کاهش سرعت فعالیت سلولها براساس سرعت دنیای واقعی است. مثلاً وقتی موش در دنیای واقعی تندتر حرکت میکند، سلولهای بیشتری فعال هستند و وقتی میایستد یا اینکه حرکت کندی دارد، سلولهای کمتری فعال میشوند ولی در دنیای مجازی وقتی یک صفحهنمایش پیشروی موش قرار داده شده و سرعت صحنههای دنیای مجازی سریع و کند شده است، سلولها با یک ریتم ثابتی فعال بودند و اصلاً براساس سرعت صحنهها تغییر نکردند.
یافتههای جدید عصبشناسان درباره تشخیص دنیای واقعی از دنیای مجازی توسط مغز، علاوه بر اینکه نظریه یکسان بودن این دو دنیا در ذهن را رد میکند و نشان میدهد فناوریهای واقعیت مجازی هنوز باید توسعه داده شوند و گسترش یابند و نشانههای حسی دیگری مانند بوی نان تازه پخته شده در هوا، خشخش برگها در نسیم، خرد شدن شنها زیر پا و چیزهای دیگر را هم بسازند و به دنیاهای مجازی اضافه کنند؛ بلکه در حوزههای دیگری هم کورسو امیدی به وجود آوردند. مثلاً با دانستن این یافتههای جدید به سراغ درمان اختلالهای ذهنی بیماران بروند و سعی کنند افراد آلزایمری را درمان کنند. همچنین، به کمک افراد معتاد بشتابند و رمزگشایی کنند که چرا معتادان فکر میکنند در دنیای واقعی هستند در حالی که در دنیای مجازی سیر میکنند!