در اواخر ماه ژوئیه ۱۷۸۹، جلسۀ مجلس ملی، در تالار بزرگ مجلس طبقاتی قدیم فرانسه، در ورسای تشکیل شده بود. «بیلی» (Bailly)- رئیس جلسه- با معرفی یکی از نمایندگان، تمام نگاهها را متوجه شخصی به نام «گیوتین» کرد.
«همکار ما دکتر گیوتین نمایندۀ پاریس مأموریت یافته است که بر نوسازی این تالار و تعمیر نیمکتهای آن نظارت کند.»
گیوتین به سبب علاقهای که در راه خدمتکردن به همنوعان خود نشان میداد، «دکتر گیوتین مهربان» لقب یافته بود. اخیراً از اینکه همکارانش به علت تنگی جا به مضیقه دچار گردیده بودند ابراز نگرانی کرده و گفته بود:
«جا بسیار تنگ است و صندلیها هم به هم چسبیده است به طوریکه نمایندگان باید به هم فشار وارد بیاورند. تنفس در این تالار دشوار است. به علاوه نیمکتهایی که نمایندگان در طی جلسات ۱۲ تا ۱۴ساعته بر آنها مینشینند باید پشتی داشته باشد.»
گیوتین با آنکه در آن موقع سنش از پنجاه، که در قرن هیجدهم آغاز دوران پیری محسوب میگردد، گذشته بود، به خود فکر نمیکرد بلکه برای همکارانش دلسوزی میکرد که اغلب از او جوانتر بودند. وی در روز ۲۸ ماه مه ۱۷۳۸ در شهر «سنت» (Saintes)به دنیا آمده بود و نام «ایگناس» (نام یکی از مقدسین مسیحی Ignace) را که با روحیۀ ساده و خوشخلقی او تطبیق میکرد، به عنوان اسم کوچک او انتخاب کرده بودند.
وی در سال ۱۷۷۰ فارغ التحصیل رشته پزشکی شده بود و پایاننامۀ تحصیلی خود را دربارۀ اثرات بیماری هاری نوشته که مورد توجه محافل پزشکی قرار گرفته بوده است.
گیوتین بلافاصله پس از پایان تحصیلاتش، به کار پزشکی مشغول گردید و مشتریانی بیشمار که تحت تأثیر دانش و خوشخلقی او قرار گرفته بودند به مطبش روی آوردند. اشراف و افراد طبقات متوسط برای علاج بیماریهای خود به وی متوسل میشدند. ولی او ضمن معالجۀ ثروتمندان، از درمان یتیمان، بیوهزنان و سالخوردگان نیز غفلت نمیکرد و شب و روز به مداوای دردمندان میپرداخت.
چنین زندگی برای یک پزشک عادی طاقتفرسا بود ولی وی احساس خستگی نمیکرد و ضمن اشتغال در دانشگاه پاریس، به تألیف دو رساله که توجه محافل علمی را به خود جلب کرد مبادرت ورزید. عنوان رسالۀ اول «اعتراض علیه مالیاتها» و عنوان رسالۀ دوم طرحی برای خشکاندن باطلاقهای «پواتو» (Poitou) و«سنتونژ» (Saintonge) بود.عنوانهای این دو رساله نشان میدهد که تا چه اندازه درمان دردهای اجتماعی مورد توجه دکتر گیوتین بوده است.»
در این دوران که انقلاب، نظام اجتماعی را دگرگون ساخته بود، وی به این فکر افتاده بود که تدبیری اتخاذ کند که در نتیجۀ آن تمام محکومین به مرگ بهطور یکنواخت و با تحمل کمترین رنج اعدام گردند. به عبارت دیگر وی میخواست حتی برای محکومین به اعدام نیز خدمتی انجام دهد.
در آن زمان محکومین به مرگ اگر جزء طبقۀ اشراف بودند با شمشیر سر از تنشان جدا میکردند و اگر به طبقات پایین اجتماع تعلق داشتند، به دار آویخته میشدند و حتی گاهی آنها را زندهزنده در آتش میسوزاندند و برخی از اوقات دست و پای محکوم به اعدام را به چهار اسب میبستند و با راندن اسبها به سمتهای مختلف بدن آن بیچاره را چهار شقه میکردند.
کما اینکه این نوع مجازات در مورد «دامیین» (مجرمی که به اتهام سوء قصد علیه جان لوئی پانزدهم اعدام شد Robert Damiens) اجرا گردید. بعضی از اوقات قبل از اعدام محکوم، مفاصل او را قطع میکردند و در جراحات او سرب گداخته میریختند. گاهی نیز محکومین را در مراحل استنطاق به اندازهای شکنجه میدادند که به مرگ آنها منجر میگردید.
بعضی از گزارشهایی که دربارۀ اعدام محکومین نوشته شده بود مورد مطالعه گیوتین قرار گرفته و او را سخت متأثر ساخته بود. یکی از این نمونهها، اعدام زن جوانی بود که «لونوتر» (Lenotre) مورخ معاصر آن را به شرح زیر بیان کرده است:
«زن جوان ۲۲سالهای موسوم به «هلن ژیله» (Helene Gilet) به اتهام قتل کودکش به مرگ محکوم گردیده بود. محکوم به اتفاق جلاد و چند کشیش در موقع مقرر در روی سکوی محل اعدام حضور یافتند. جلاد قبل از آنکه به انجام وظیفهای که به عهده داشت بپردازد، از حاضران پوزش طلبید و گفت چون سه ماه است که مبتلا به تب گردیده بوده است ممکن است در موقع انجام وظیفه دستش بلرزد و به همین جهت از مردم معذرت خواست. آنگاه وی در مقابل محکوم زانو به زمین زده و از او نیز به خاطر رنجی که به او خواهد داد، پوزش طلبید و از کشیشان نیز طلب مغفرت کرد و آنگاه آمادۀ کار شد و نخستین ضربه را به محکوم وارد آورد. ولی این عمل را چنان ناشیانه انجام داد که به جای اینکه سر محکوم را از تنش جدا کند، چانه او را خرد کرد.
در این موقع صدای اعتراض مردم بلند شد و به سوی جلاد سنگ پرتاب کردند در نتیجۀ این جریان، جلاد شمشیر خود را به دور افکنده و تقاضا کرد که به جای محکوم او را بکشند ولی در این موقع زوجۀ جلاد روی سکوی اعدام پریده و شمشیر را برداشته و به شوهرش داد و او را ترغیب کرد که وظیفهاش را انجام دهد. شوهرش به ناچار قبول کرد و ضربه دوم را به به محکوم وارد آورد. ولی این بار هم ضربۀ شمشیر به شانۀ محکوم اصابت و بار دیگر آواز اعتراض مردم برخاست و پرتاب سنگ به سوی جلاد آغاز گردید. وی به ناچار از پلههای سکوی اعدام فرود آمده، پا به فرار گذاشت و زنش جایگزین او گردید و کوشید که با ضربات لگد به زندگی محکوم خاتمه دهد و چون در این کار توفیق نیافت، طنابی به گردن محکوم بست و او را از سکوی اعدام پایین کشید و در آنجا کوشید که به وسیلۀ قیچی سرش را ببرد. کشیشها از شدت تأثر پا به فرار گذاشتند و جمعیت، محکوم را که بدنش خونآلود بود از دست زن جلاد نجات دادند. معلوم نیست که آیا وی زنده ماند یا نه ولی قدر مسلم آن است که مردم، جلاد و همسرش را در جلوی سکوی اعدام به قتل رسانیدند.»
در آن زمان کمتر اتفاق میافتاد که جلادی بتواند با یک ضربه شمشیر سر محکوم را از بدنش جدا کند. حتی قبل از انقلاب فرانسه مجازاتهای شدید متداول آن زمان از قبیل اعدام به وسیلۀ چرخ که دندانههای آهنی آن در بدن محکوم فرو میرفت و او را با شکنجه زیاد میکشت، اعتراض عمومی را برانگیخته بود تا جایی که لوئی شانزدهم ناچار گردید که به کار بردن این وسیلۀ اعدام را ممنوع کند.
در آغاز انقلاب کبیر فرانسه که دوران تحول و نوآوری به شمار میرفت، بعضی از نمایندگان ملت، منجمله «ماکسیمیلیین روبسپیر» (Maximilien Robespierre) که در آن موقع هنوز در گمنامی به سر میبرد، معتقد بودند که مجازات اعدام باید لغو گردد. ولی ایگناس گیوتین به آن اندازه شهامت نداشت که با مجازات اعدام مخالفت ورزد. وی فقط میکوشید که وسیلهای برای تخفیفدادن رنج محکومین در موقع اعدام بیابد.
به طوریکه یکی از روزنامهنگاران آن عصر مینویسد، گیوتین روز اول ماه دسامبر ۱۷۸۹ پشت تریبون مجلس قرار گرفت و شکنجههایی را که در آن زمان متداول بود منجمله کندن گوشت بدن محکوم با گازانبر و ریختن سرب گداخته در جراحات او، یادآور گردید و پیشنهاد کرد که این نوع مجازاتها منسوخ گردد و حتی نامشان به فراموشی سپرده شود ولی تنها موفقیتی که در آن روز نصیب گیوتین گردید کسب موافقت نمایندگان ملت راجع به اصل تساوی محکومین در مقابل وسیلۀ اعدام بود. در نتیجۀ پافشاری او، قانونی به این شرح به تصویب رسید:
«بزههای مشابه بدون در نظر گرفتن وضع اجتماعی محکومین، مشمول مجازاتهای مشابهی خواهد گردید.»
از آن به بعد به استناد این قانون، محکومین به مرگ را به وسیلۀ دار اعدام میکردند و «شارل هانری سانسون» (Charles-Henrisanson) جلاد مشهور لباس قرمزرنگ خود را به لباس تیرهرنگ تبدیل کرد و بدینترتیب منظرۀ «جلاد سرخپوش» مانند چرخ اعدام از بین رفت. ولی این موفقیت نسبی «ایگناس» را راضی نمیکرد زیرا او کسی نبود که به این زودیها از حمایت محکومین دست بردارد. در سال ۱۷۹۰ در بازار مکارۀ «لندی» (Lendit) پاریس یک خیمهشببازی وجود داشت که در آن صحنهای را نشان میدادند که طی آن یک ماشین کوچک، سر یکی از آدمکهای خیمهشببازی را به سهولت و سرعت قطع میکرد.
شایع است که شبی گیوتین به اتفاق همسرش به دیدن این نمایش رفته بود. پس از خروج از این تماشاخانه به فکر اختراع ماشین اعدامی افتاده بود که بعدها به نام خودش معروف گردید. صحت این شایعه معلوم نیست. مسلم آن است که مقارن همین ایام، روزی گیوتین پشت تریبون مجلس رفته و مادۀ ۶ قانونی را که برای تصویب پیشنهاد میکرد به شرح زیر قرائت کرد:
«در تمام مواردی که متهمی به موجب قانون به مجازات اعدام محکوم میشود، این مجازات باید بدون توجه به نوع جرم، به طرز واحدی اجرا گردد. سر محکوم به مرگ باید به وسیلۀ یک دستگاه مکانیکی از بدنش قطع شود.»
روزنامۀ رسمی مجلس دربارۀ مذاکرات این جلسه چنین نوشت: «آقای گیوتین ماشین مورد نظر خود را تشریح کرد که ما نمیتوانیم در اینجا وارد جزئیات آن بشویم. وی توضیح داد که این ماشین مانند صاعقه روی گردن متهم فرود میآید، سر او را قطع کرده و به دور پرتاب میکند و خون جاری میشود و محکوم بلافاصله جان میسپارد.»
شایع است که گیوتین با سادگی خاص خود به همکارانش که بعضی از آنها بعدها به وسیلۀ گیوتین اعدام گردیدند، گفته بوده است: «ماشین من در یک چشم به هم زدن سرتان را بدون آنکه دردی احساس کنید از بدنتان جدا خواهد کرد.»
وی موقعی که برای نخستین بار از ماشین سادۀ خود صحبت میکرد، نمیتوانست حدس بزند که نام او روی ماشین اعدام آینده باقی خواهد ماند و حتی مصدر فعل« گیوتینه» (Guillotiner) یعنی اعدام به وسیلۀ گیوتین از آن مشتق خواهد شد.
طولی نکشید که مردم، گیوتین، این پزشکی را که تا این اندازه در باب طرز اعدام محکومین پافشاری میکرد مورد تمسخر قرار دادند. حتی یکی از روزنامهها به شوخی نوشت
«آیا این ماشین ساده را باید به نام خوشآهنگ گیوتین نامید یا به نام میرابل (Mirabelle) (مشتق از اسم «میرابو» که او نیز از طرفداران ماشین جدید اعدام بود).»
در خلال این احوال، محکومین به مرگ را همچنان بدون توجه به مادۀ ۶ قانون جدید به وسیلۀ دار اعدام میکردند تا اینکه مجلس ملی در تاریخ ۳ ماه مه ۱۷۷۱ در قانون مجازات عمومی مادهای به این شرح گنجانید:
«محکومین به اعدام را باید سر برید»
ولی در قانون مذکور تصریح نشده بود که سر محکوم را به چه وسیله باید قطع کرد. در این موقع گیوتین بدون توجه به تمسخر مردم از فرصت استفاده کرده و تقاضا نمود که کمیسیونی برای دستیافتن به ماشینی که مانند صاعقه بر سر محکوم فرود میآید تشکیل شود. بنا به تقاضای وی قرار شد نخست نظر «شارل-هانری سانسون» جلاد مشهور استفسار گردد.
در این جلسه مشورتی از سانسون سؤال شد آیا بهتر نیست در آینده عمل سر بریدن به وسیله تبر یا شمشیر انجام گردد؟
وی در پاسخ گفت:
«برای اینکه عمل اعدام محکوم طبق نظر و خواست قانونگذار انجام گیرد، باید محکوم هیچگونه مقاومتی نشان ندهد و مجری اعدام در کار خود بسیار ماهر باشد و محکوم آرامش خود را حفظ کند. در غیر این صورت، عمل اعدام به وسیلۀ شمشیر ممکن است موجب بروز صحنههای خطرناکی گردد. پس از هر اعدام شمشیر کند می شود و قادر به انجام اعدامهای بعدی نخواهد بود و باید مجدداً آن را صیقل داده و تیز کرد. در مواقعی که قرار است چندین نفر متهم با هم اعدام گردند، باید شمشیرهای متعددی در اختیار داشت. به علاوه در مواردی که چندین نفر محکوم را باید با هم اعدام کرد، حتی مشهورترین آنها با مشاهدۀ خون فراوانی که جاری میشود دچار وحشت گردیده و آرامش خود را از دست میدهد و در موقع اعدام قادر به حفظ تعادل بدن خود نخواهد بود و همین امر انجام عمل اعدام را مشکل می سازد و احیاناً در چنین شرایطی اعدام محکوم به صورت زد و خورد و کشتار فجیع در میآید. بنابراین برای اینکه منویات بشردوستانۀ مجلس ملی رعایت گردد باید دستگاهی اختراع کرد که بتوان به وسیلۀ آن بدن محکوم را محکم نگاهداشت و عمل اعدام را به نحو مطمئن و سریع انجام داد. بدینترتیب نیت قانونگذار مراعات خواهد گردید و از طغیان احساسات مردم اجتناب خواهد شد.»
این بیانات، فکری را که از دو سال پیش گیوتین دنبال می کرد، مورد تأیید قرار میداد و آن این بود که موارد که باید ماشین سادهای برای اعدام محکومین به مرگ اختراع گردد.
جالب است بدانید چنین ماشینی مدتها قبل از ایجاد خیمهشببازی بازار مکاری «لندی» پاریس وجود داشته است. بدون آنکه لازم باشد خیلی به عقب برگردیم، کافی است که به خاطرات «پویسگور» (Puysegur) که در آن جریان اعدام مارشال «هانری دو مونتمورانسی» (Henri de Montmorency) که در سال ۱۶۳۲ تشریح شده است، مراجعه کنیم. وی در خاطرات خود چنین مینویسد:
«در منطقۀ لانگدوک (Languedoc) برای اعدام محکوم از یک ساطور که در میان دو قطعه چوب قرار گرفته و به طنابی وصل شده است استفاده میشود. سر محکوم را روی قطعۀ چوبی قرار میدهند و با رهاکردن طناب، ناگهان ساطور فرود میآید و سر محکوم را از بدنش جدا میکند.»
بنابراین تصمیم گرفته شد که دربارۀ پیشنهاد گیوتین عقیدۀ یکی از پزشکان متخصص نیز خواسته شود، بنابراین به «انتوان لوئی» (Antoine Louis) پزشک مشهور و دبیر آکادمی جراحی مراجعه کردند. وی در تأیید نظریات گیوتین خاطرنشان ساخت که روشی که در گذشته برای اعدام بزهکاران به کار برده میشده است، محکوم را در معرض زجری که به مراتب وحشتناکتر از خاتمهدادن به زندگی او، که تنها منظور قانونگذار بوده، قرار میداده است.
وی آنگاه به عنوان شاهد مثال، جریان اعدام «لائی تولندال» (Lally-Tolendal) را یادآور گردید. این محکوم را در موقع اعدام وادار نموده بودند که با چشمان بسته زانو به زمین بزند. آنگاه جلاد ضربهای به گردن او وارد آورد، ولی این ضربه سر محکوم را از بدنش جدا نکرده بود و در نتیجه بدنش که مانعی در مقابل سقوط آن وجود نداشت از رو به زمین افتاد و جلاد بالاخره با وارد آوردن سه یا چهار ضربه شمشیر سر او را قطع کرده بود. این «قصابی» فجیع، نفرت تماشاچیان را برانگیخته بود.
سپس دکتر «آنتوان لوئی» روشهای سربریدن را که در آن زمان در آلمان و دانمارک متداول بود تشریح کرده، عقیدۀ خود را به این شرح ابراز داشت: «عمل سربریدن برای اینکه بهطور سریع و مطمئن صورت گیرد، باید به وسیلۀ ماشینی انجام گیرد که قدرت کافی و کارآیی آن آزمایش شده باشد. این روشی است که در انگلستان به کار برده میشود. در آن کشور، محکوم به مرگ را روی شکم بین دو تیر عمودی که در قسمت فوقانی به وسیلۀ میلهای به هم متصل شده است قرار میدهند و از این میله تبر محدبی را به روی گردن محکوم فرود میآورند. بدنۀ این تبر باید سنگین باشد تا بتواند کار خود را به خوبی انجام دهد. بدیهی است هر قدر ارتفاعی که تبر از آنجا فرود میآید بیشتر باشد، قدرت ضربۀ آن زیادتر خواهد بود. بنابراین میتوان چنین دستگاهی را که اثر آن قطعی و سریع باشد ساخت. بدینترتیب عمل سربریدن محکومین، طبق مفاد قانون جدید، با سرعت انجام خواهد گرفت.
در نتیجۀ این بررسیها، بالاخره لوئی شانزدهم، در تاریخ ۲۵ ماه مارس سال ۱۷۹۲ و هیجدهمین سال سلطنت خود، قانون مربوط به مجازات اعدام و طرز اجرای آن را توشیح کرد. ولی تقدیر چنین خواسته بود که این هیجدهمین سال سلطنت لوئی شانزدهم، آخرین سال سلطنت او نیز باشد زیرا وی چندی بعد به وسیلۀ ماشین جدید، اعدام گردید.
اندکی پس از توشیح قانون مذکور، از گیوتین دعوت گردید که برای مذاکره دربارۀ ساختن ماشین جدید اعدام با «رودرر» (Roederer) دادستان پاریس ملاقات کند. میتوان حدس زد که این دعوت، تا چه اندازه گیوتین را خوشحال ساخت. در این ملاقات «رودرر» به وی گفت: «به من مأموریت داده شده است که از شما تقاضا کنم که اطلاعاتی را در اختیار من بگذارید که دربارۀ امکان کاهش رنجی که محکومین در موقع اعدام میکشند جمعآوری کردهاید.»
پس از مذاکراتی که در این جلسه به عمل آمد، تصمیم گرفته شد که ساختن ماشینهای اعدام از قرار یک دستگاه برای هر یک از ایالات به «گدون» (Guedon)، نجاری که معمولاً چوبههای دار را میساخت محول گردد. وی برای ساختن هر یک از این ماشینها هزینهای هنگفت برآورد کرد و ضمناً گفت که به عقیدۀ او چنین ماشینی باید روی سکویی نصب گردد که دارای نرده و پلکان باشد. البته ایجاد چنین تأسیساتی، هزینۀ این دستگاه اعدام را افزایش میداد، ضمناً وی خاطرنشان ساخت که کارگران از ساختن ماشینی که کارش سربریدن است اکراه دارند و بنابراین پیداکردن کارگر برای انجام این کار دشوار است.
در این موقع بود که یک نفر آلمانی موسوم به «توبیا اشمیت» (Tobias Schmidt) وارد میدان عمل گردید. وی از دوستان «سانسون» جلاد بود و موقعی که سانسون ویولون مینواخت وی او را با نواختن «کلاوسن» همراهی میکرد. شغل «اشمیت» ساختن پیانو بود. ولی وی قبلاً ماشینی اختراع کرده بود که به وسیلۀ آن انسان میتوانست در عمق آب فرو برود و در کف دریا و یا رودخانه حفاری بکند و اشیائی را از قعر آب بیرون بیاورد و نصف روز در زیر آب بماند. شایع است روزی موقعیکه «سانسون» جلاد و «اشمیت» با هم مشغول نواختن موسیقی بودند، اشمیت احساس کرد که دوستش دستخوش نگرانی است و علت آن را از او جویا شد. سانسون گفت علت نگرانی او دشواری پیداکردن شخصی است که بتواند یک ماشین اعدام به قیمت ارزان بسازد. گفته میشود اشمیت اظهار داشته بوده است: «من مایل نیستم در این کار دخالت کنم زیرا موضوع اعدام انسانها در میان است ولی چون شما را ناراحت میبینم، حاضرم این کار را به عهده بگیرم.» بدینترتیب اشمیت، با الهامگرفتن از ماشینی که سر مارشال مونت مورانسی را قطع کرده بود و یا ماشینی که در خیمهشببازی بازار مکارۀ «لندی» پاریس سر آدمک نمایش را میبرید، دست به کار ساختن ماشین اعدام جدید گردید. طولی نکشید که این ماشین در محوطۀ «روهان» (Rohan) که هنوز هم وجود دارد نصب گردید و با موفقیت سر چندین گوسفند زنده را برید. چندی بعد، در بیمارستان «بیستر» (Bicetre) سانسون و دستیارانش با این ماشین سر سه جسد مرده را قطع کردند. سپس دکتر گیوتین به اتفاق دکتر «آنتوان لوئی» و دکتر «کولریه» (Cullerier) رئیس بیمارستان مذکور، اجساد سربریده را با دقت کامل معاینه کردند. تیغۀ ماشین اعدام دارای لبۀ منحنی بود و محتملاً به همین علت قطع سرها به خوبی انجام نگرفته بود.
چه کسی تیغۀ نقشۀ این ماشین را تغییر داد؟ اگر قول «الکساندر دوما» را بپذیریم باید بگوییم که این خود لوئی شانزدهم بود که به این کار مبادرت ورزید! «دوما» در این باره چنین مینویسد:
«لوئی شانزدهم از آزمایشی که در بیمارستان بیستر انجام گرفته بود و از عدم رضایت دکتر گیوتین از نتیجۀ این آزمایش اطلاع یافت. جالب است بدانید که لوئی شانزدهم از نظر مهارتهای فنی ورزیده بود و بهخصوص قفلساز ماهری بود. وی از دکتر آنتوان لوئی خواست که طرز عمل ماشین جدید اعدام را برایش تشریح کند. دکتر قلمی به دست گرفته و نقشۀ ماشین را ترسیم کرد. لوئی شانزدهم با دقت این نقشه را بررسی کرده و وقتی چشمش به تیغۀ آن افتاد گفت نقص در همین جاست؛ تیغۀ این ماشین هلالیشکل ساخته شده است در صورتی که میبایستی مثلثیشکل ساخته میشد. آنگاه لوئی شانزدهم به نوبۀ خود قلمی به دست گرفته و نقشۀ تیغۀ ماشین را با تغییری که مورد نظرش بود ترسیم کرد.
نه ماه بعد سر لوئی شانزدهم به وسیلۀ ماشینی که نقشۀ آن را خود ترسیم کرده بود، قطع شد!
این ماشین اعدام که در آن موقع آن را «لویزت» (Louisette) مینامیدند، ده روز بعد از اصلاحی که در تیغۀ آن به عمل آمده بود، نخستین بار، در ۲۵ آوریل ۱۷۹۲ سر محکومی را برید. این محکوم راهزنی به نام «نیکلا ژان پلتیه» (Nicolas Pelletier) بود. ولی طرز عمل ماشین جدید اعدام، جمیعتی را که برای تماشای اعدام محکوم آمده بودند، ناراضی ساخت زیرا این ماشین با سرعتی بیش از آنچه آنها انتظار داشتند عمل میکرد.
«دوپلان» (Duplan) یکی از روزنامهنگاران مینویسد: تماشاگران پس از مشاهدۀ طرز عمل ماشین اعدام، ابراز عدم رضایت کردند و ضمن خواندن تصنیفی به این مضمون «چوبۀ دار را به ما بازگردانید، ما چوبۀ دار را ترجیح میدهیم» متفرق گردیدند. چندی بعد ماشین لویزت سه نفر جنایتکار را که به اتهام قتل یک لیمونادفروش محکوم به مرگ گردیده بودند و نیز سه نفر جاعل اسکناس را سر برید. سپس ماشین جدید اعدام تا مدتی مورد استفاده قرار نگرفت ولی پس از سقوط رژیم سلطنتی مجدداً به کار افتاد و اولین قربانی سیاسی آن «لوئی داوید دوکولنون» (Louis-David de Collenon) مدافع کاخ سلطنتی تویلری بود که در تاریخ ۲۱ اوت ۱۷۹۲ اعدام گردید. در این موقع، این ماشین را دیگر لویزت نمینامیدند بلکه گیوتین میخواندند و مردم تصنیفی را که دربارۀ آن ساخته شده بود زمزمه میکردند. مضمون این تصنیف به شرح زیر بود:
مژده ای یاران که در این سرزمین، خیرخواه خلق، دکتر گیوتین
ساخته ماشین اعدامی نوین، تا بکاهد درد و رنج مجرمین.
چون نماید تیغۀ ماشین رها، سر به یک لحظه ز تن گردد جدا.
تیغۀ ماشین این فرخنده مرد، سر جدا سازد ز تن، بیرنج و درد.
نام این ماشین بیمثل و قرین، هست نام صانع آن گیوتین
گیوتین، همان طوریکه قبلاً اشاره شد جز خدمت به محکومین به اعدام و کاهش زجر و شکنجۀ آنان منظوری نداشت. از شنیدن تصنیفهایی، که او را سازندۀ ماشین آدمکشی معرفی میکردند، رنج میبرد ولی هر قدر بیشتر اعتراض میکرد مردم بیش از پیش به خواندن این گونه تصنیفها رغبت نشان میدادند. وی عاقبت از این شهرت نامطلوب به ستوه آمد و تصمیم گرفت پاریس را ترک کند. لذا به او پیشنهاد شد به عنوان پزشک نظامی در ارتش شمال مشغول خدمت گردد، با کمال خوشوقتی پذیرفت و به محل مأموریت خود عازم گردید. در آنجا کار خستهکنندهای در انتظارش بود. صدها نفر مجروح به بیمارستان «اراس» (Arras) منتقل میگردیدند و دکتر گیوتین بیوقفه به درمان و زخمبندی مجروحان و یا انجام عمل جراحی بر آنان میپرداخت، در حالیکه در همان ایام در پاریس ماشینی که به نام او شهرت یافته بود سرهای بسیاری از اعضای مجلس کنوانسیون را قطع میکرد.
چندی بعد، گیوتین به اتهام امضاءکردن بعضی از نوشتههای غیرقانونی بازداشت گردید. ولی پس از چند هفته آزاد شد و برخلاف آنچه شایع است به وسیلۀ ماشین اعدام ابتکاری خود جان نسپرد.
پس از پایان دوران انقلاب و استقرار رژیم امپراطوری ناپلئون اول، گیوتین بار دیگر مطب خود را دائر کرد و به درمان بیماران خصوصی خود پرداخت. ولی بعضی از مشتریان او، از اینکه به وسیلۀ پزشکی که نامش را روی ماشین هولناک اعدام نهادهاند، معالجه میشوند، اندکی احساس وحشت میکردند.
گیوتین هیچگونه چشمداشتی از ناپلئون نداشت و حاضر نبود هیچ گونه تقاضای مساعدتی از او بکند. روزی «دوبوا» (Dubois) رئیس شهربانی این موضوع را مطرح ساخته و گفت: «آقای گیوتین، به من گفته شده است که شما امپراطور را دوست ندارید.» گیوتین پاسخ داد: «مطلبی که به شما گفته شده است صحیح است.» رئیس پلیس پرسید: علت اینکه شما امپراطور را دوست ندارید چیست؟ گیوتین با صراحت و سادگی همیشگی خود، پاسخ داد: «علت آن است که من او را آدم دوستداشتنی تشخیص ندادهام.»
در این موقع که شیوع بیماری آبله، مردم را دچار وحشت ساخته بود، گیوتین تصمیم گرفت که با تمام قوا با این بیماری مبارزه کند. وی که ریاست کمیتۀ تلقیح آبله را به عهده داشت، یک درمانگاه آبلهکوبی در محلۀ «مونپارناس» (Montparnasse) تأسیس کرد. همین حس بشردوستی، او را بر آن داشت که از پاپ «پی» (Pie) هفتم که در آن موقع در پاریس به سر میبرد، تقاضا کند که با استفاده از نفوذ معنوی خود، مسیحیان همۀ سراسر جهان را تشویق به آبلهکوبی بنماید و تلقین مایۀ آبله را در واتیکان اجباری سازد. پاپ وعدۀ مساعد داد و به وعدۀ خود وفا کرد، ولی انجام این امر کار آسانی نبود. برای پیبردن به مشکلاتی که در این راه وجود داشت کافی است به بیانیهای که در آن زمان، از طرف مخالفان آبلهکوبی، منتشر شده بود مراجعه شود. در این بیانیه چنین نوشته شده بود:
«آیا مبارزه با مرضی که انسان باید حتماً دچار آن شود گناه نیست؟ آبله، یک بیماری طبیعی است که ابتلای به آن برای سلامتی بعدی انسان مفید است. بهعلاوه بیماری آبله بلغم و خلط دهان را دفع میکند. وانگهی تلقیح مایۀ آبله ممکن است باعث مرگ تلقیحشدگان گردد.»
به هر حال تلاشهای گیوتین تا حد زیادی در تخفیفدادن بیماری آبله مؤثر واقع شد و موجب گردید که تعداد تلفات کودکان به میزان قابل توجه کاهش یابد. در ماه مارس ۱۸۱۴ موقعیکه در نتیجۀ شکست ارتش ناپلئون، لشکرهای دشمن به پاریس نزدیک میشدند، گیوتین دیده از جهان فرو بست.
مراسم تشییع جنازۀ او روز ۲۸ مارس انجام گرفت. دکتر«بورو» (Bourru) رئیس دانشکدۀ پزشکی پاریس، که گیوتین را در آخرین دوران بیماریاش تحت معالجه قرار داده بود، بر سر گور او ضمن ایراد بیاناتی چنین گفت: «حس بشردوستی همکار ما، متأسفانه از لحاظ او موجب ابداع ماشینی گردید که مردم عادی آن را به نام او میخوانند. این یک واقعیت است که به ندرت میتوان یک کار خیری را برای مردم بدون آنکه زیانی متوجه بانی عمل خیر گردد، انجام داد.»
گیوتین بدون میل خود از شهرت نامطلوبی که هیچ کس غبطۀ آن را نمیخورد برخوردار گردیده بود. او هیچ وقت، در هیچ یک از مراسم اعدام محکومین به مرگ حضور پیدا نکرده بود به طوریکه دکتر «سوبران» (Soubiran) میگوید: وی هرگز نمیتوانست شنیدن نامی را که روی ماشین جدید اعدام گذاشته بودند تحمل کند و همواره به این نامگذاری اعتراض میکرد ولی نتیجهای نمیگرفت. او بارها منکر اختراع ماشینی گردید، که به نام او شهرت یافته بود.