چند لحظه صبر كنيد ... |
|
چند لحظه صبر كنيد ... |
|
21 اسفند 1403 |
سوره ۲۶: الشعراء - جزء ۱۹
سوره ۲۶: الشعراء - جزء ۱۹
به نام خداوند رحمتگر مهربان |
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ |
|
طا سين ميم |
طسم |
|
اين است آيههاى كتاب روشنگر |
تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ |
|
شايد تو از اينكه [مشركان] ايمان نمىآورند جان خود را تباه سازى |
لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ |
|
اگر بخواهيم معجزهاى از آسمان بر آنان فرود مىآوريم تا در برابر آن گردنهايشان خاضع گردد |
إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ |
|
و هيچ تذكر جديدى از سوى [خداى] رحمان برايشان نيامد جز اينكه همواره از آن روى برمىتافتند |
وَمَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّنَ الرَّحْمَنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ |
|
[آنان] در حقيقت به تكذيب پرداختند و به زودى خبر آنچه كه بدان ريشخند مى كردند بديشان خواهد رسيد |
فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون |
|
مگر در زمين ننگريستهاند كه چه قدر در آن از هر گونه جفتهاى زيبا رويانيدهايم |
أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ |
|
قطعا در اين [هنرنمايى] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نيستند |
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ |
|
و در حقيقت پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ |
|
و [ياد كن] هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا درداد كه به سوى قوم ستمكار برو |
وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ |
|
قوم فرعون آيا پروا ندارند |
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ |
|
گفت پروردگارا مىترسم مرا تكذيب كنند |
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ |
|
و سينهام تنگ مىگردد و زبانم باز نمىشود پس به سوى هارون بفرست |
وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ |
|
و [از طرفى] آنان بر [گردن] من خونى دارند و مىترسم مرا بكشند |
وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ |
|
فرمود نه چنين نيست نشانههاى ما را [براى آنان] ببريد كه ما با شما شنوندهايم |
قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُم مُّسْتَمِعُونَ |
|
پس به سوى فرعون برويد و بگوييد ما پيامبر پروردگار جهانيانيم |
فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ |
|
فرزندان اسرائيل را با ما بفرست |
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ |
|
[فرعون] گفت آيا تو را از كودكى در ميان خود نپرورديم و ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى |
قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ |
|
و [سرانجام] كار خود را كردى و تو از ناسپاسانى |
وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ |
|
گفت آن را هنگامى مرتكب شدم كه از گمراهان بودم |
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ |
|
و چون از شما ترسيدم از شما گريختم تا پروردگارم به من دانش بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد |
فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ |
|
و [آيا] اينكه فرزندان اسرائيل را بنده [خود] ساختهاى نعمتى است كه منتش را بر من مىنهى |
وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ |
|
فرعون گفت و پروردگار جهانيان چيست |
قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ |
|
گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو استاگر اهل يقين باشيد |
قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إن كُنتُم مُّوقِنِينَ |
|
[فرعون] به كسانى كه پيرامونش بودند گفت آيا نمىشنويد |
قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ |
|
[موسى دوباره] گفت پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شما |
قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ |
|
[فرعون] گفت واقعا اين پيامبرى كه به سوى شما فرستاده شده سخت ديوانه است |
قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ |
|
[موسى] گفت پروردگار خاور و باختر و آنچه ميان آن دو استاگر تعقل كنيد |
قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ |
|
[فرعون] گفت اگر خدايى غير از من اختيار كنى قطعا تو را از [جمله] زندانيان خواهم ساخت |
قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ |
|
گفت گر چه براى تو چيزى آشكار بياورم |
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ |
|
گفت اگر راست مىگويى آن را بياور |
قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ |
|
پس عصاى خود بيفكند و بناگاه آن اژدرى نمايان شد |
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ |
|
و دستش را بيرون كشيد و بناگاه آن براى تماشاگران سپيد مىنمود |
وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ |
|
[فرعون] به سرانى كه پيرامونش بودند گفت واقعا اين ساحرى بسيار داناست |
قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ |
|
مىخواهد با سحر خود شما را از سرزمينتان بيرون كند اكنون چه راى مىدهيد |
يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ |
|
گفتند او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست |
قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ |
|
تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بياورند |
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ |
|
پس ساحران براى موعد روزى معلوم گردآورى شدند |
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ |
|
و به توده مردم گفته شد آيا شما هم جمع خواهيد شد |
وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ |
|
بدين اميد كه اگر ساحران غالب شدند از آنان پيروى كنيم |
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ |
|
و چون ساحران پيش فرعون آمدند گفتند آيا اگر ما غالب آييم واقعا براى ما مزدى خواهد بود |
فَلَمَّا جَاء السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ |
|
گفت آرى و در آن صورت شما حتما از [زمره] مقربان خواهيد شد |
قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ |
|
موسى به آنان گفت آنچه را شما مىاندازيد بيندازيد |
قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ |
|
پس ريسمانها و چوبدستىهايشان را انداختند و گفتند به عزت فرعون كه ما حتما پيروزيم |
فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ |
|
پس موسى عصايش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعيد |
فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ |
|
در نتيجه ساحران به حالتسجده درافتادند |
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ |
|
گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم |
قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ |
|
پروردگار موسى و هارون |
رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ |
|
گفت [آيا] پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد قطعا او همان بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است به زودى خواهيد دانستحتما دستها و پاهاى شما را از چپ و راستخواهم بريد و همهتان را به دار خواهم آويخت |
قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ |
|
گفتند باكى نيست ما روى به سوى پروردگار خود مىآوريم |
قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ |
|
ما اميدواريم كه پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشايد [چرا] كه نخستين ايمانآورندگان بوديم |
إِنَّا نَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَن كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ |
|
و به موسى وحى كرديم كه بندگان مرا شبانه حركت ده زيرا شما مورد تعقيب قرار خواهيد گرفت |
وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ |
|
پس فرعون ماموران جمعآورى [خود را] به شهرها فرستاد |
فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ |
|
[و گفت] اينها عدهاى ناچيزند |
إِنَّ هَؤُلَاء لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ |
|
و راستى آنها ما را بر سر خشم آوردهاند |
وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ |
|
و[لى] ما همگى به حال آمادهباش درآمدهايم |
وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ |
|
سرانجام ما آنان را از باغستانها و چشمهسارها |
فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ |
|
و گنجينهها و جايگاههاى پر ناز و نعمت بيرون كرديم |
وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ |
|
[اراده ما] چنين بود و آن [نعمتها] را به فرزندان اسرائيل ميراث داديم |
كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ |
|
پس هنگام برآمدن آفتاب آنها را تعقيب كردند |
فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ |
|
چون دو گروه همديگر را ديدند ياران موسى گفتند ما قطعا گرفتار خواهيم شد |
فَلَمَّا تَرَاءى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ |
|
گفت چنين نيست زيرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد |
قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ |
|
پس به موسى وحى كرديم با عصاى خود بر اين دريا بزن تا از هم شكافت و هر پارهاى همچون كوهى سترگ بود |
فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ |
|
و ديگران را بدانجا نزديك گردانيديم |
وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِينَ |
|
و موسى و همه كسانى را كه همراه او بودند نجات داديم |
وَأَنجَيْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ |
|
آنگاه ديگران را غرق كرديم |
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ |
|
مسلما در اين [واقعه] عبرتى بود و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند |
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ |
|
و قطعا پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ |
|
و بر آنان گزارش ابراهيم را بخوان |
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ |
|
آنگاه كه به پدر خود و قومش گفت چه مىپرستيد |
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ |
|
گفتند بتانى را مىپرستيم و همواره ملازم آنهاييم |
قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ |
|
گفت آيا وقتى دعا مىكنيد از شما مىشنوند |
قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ |
|
يا به شما سود يا زيان مىرسانند |
أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ |
|
گفتند نه بلكه پدران خود را يافتيم كه چنين مىكردند |
قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ |
|
گفت آيا در آنچه مىپرستيدهايد تامل كردهايد |
قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ |
|
شما و پدران پيشين شما |
أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ |
|
قطعا همه آنها جز پروردگار جهانيان دشمن منند |
فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ |
|
آن كس كه مرا آفريده و همو راهنماييم مىكند |
الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ |
|
و آن كس كه او به من خوراك مىدهد و سيرابم مىگرداند |
وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ |
|
و چون بيمار شوم او مرا درمان مىبخشد |
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ |
|
و آن كس كه مرا مىميراند و سپس زندهام مىگرداند |
وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ |
|
و آن كس كه اميد دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشايد |
وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ |
|
پروردگارا به من دانش عطا كن و مرا به صالحان ملحق فرماى |
رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ |
|
و براى من در [ميان] آيندگان آوازه نيكو گذار |
وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ |
|
و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان |
وَاجْعَلْنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ |
|
و بر پدرم ببخشاى كه او از گمراهان بود |
وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ |
|
و روزى كه [مردم] برانگيخته مىشوند رسوايم مكن |
وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ |
|
روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمىدهد |
يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ |
|
مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد |
إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ |
|
و [آن روز] بهشت براى پرهيزگاران نزديك مىگردد |
وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ |
|
و جهنم براى گمراهان نمودار مىشود |
وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ |
|
و به آنان گفته مىشود آنچه جز خدا مىپرستيديد كجايند |
وَقِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ |
|
آيا ياريتان مىكنند يا خود را يارى مىدهند |
مِن دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنصُرُونَكُمْ أَوْ يَنتَصِرُونَ |
|
پس آنها و همه گمراهان در آن [آتش] افكنده مىشوند |
فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ |
|
و [نيز] همه سپاهيان ابليس |
وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ |
|
آنها در آنجا با يكديگر ستيزه مىكنند [و] مىگويند |
قَالُوا وَهُمْ فِيهَا يَخْتَصِمُونَ |
|
سوگند به خدا كه ما در گمراهى آشكارى بوديم |
تَاللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ |
|
آنگاه كه شما را با پروردگار جهانيان برابر مىكرديم |
إِذْ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ |
|
و جز تباهكاران ما را گمراه نكردند |
وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ |
|
در نتيجه شفاعتگرانى نداريم |
فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ |
|
و نه دوستى نزديك |
وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ |
|
و اى كاش كه بازگشتى براى ما بود و از مؤمنان مىشديم |
فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ |
|
حقا در اين [سرگذشت درس] عبرتى است و[لى] بيشترشان مؤمن نبودند |
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ |
|
و در حقيقت پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ |
|
قوم نوح پيامبران را تكذيب كردند |
كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ |
|
چون برادرشان نوح به آنان گفت آيا پروا نداريد |
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ |
|
من براى شما فرستادهاى در خور اعتمادم |
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ |
|
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ |
|
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست |
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ |
|
پس از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ |
|
گفتند آيا به تو ايمان بياوريم و حال آنكه فرومايگان از تو پيروى كردهاند |
قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ |
|
[نوح] گفت به [جزئيات] آنچه مىكردهاند چه آگاهى دارم |
قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ |
|
حسابشان اگر درمىيابيد جز با پروردگارم نيست |
إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ |
|
و من طردكننده مؤمنان نيستم |
وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ |
|
من جز هشداردهندهاى آشكار [بيش] نيستم |
إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ |
|
گفتند اى نوح اگر دست برندارى قطعا از [جمله] سنگسارشدگان خواهى بود |
قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ |
|
گفت پروردگارا قوم من مرا تكذيب كردند |
قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ |
|
ميان من و آنان فيصله ده و من و هر كس از مؤمنان را كه با من است نجات بخش |
فَافْتَحْ بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِي وَمَن مَّعِي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ |
|
پس او و هر كه را در آن كشتى آكنده با او بود رهانيديم |
فَأَنجَيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ |
|
آنگاه باقىماندگان را غرق كرديم |
ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ |
|
قطعا در اين [ماجرا درس] عبرتى بود و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند |
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ |
|
و در حقيقت پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ |
|
عاديان پيامبران [خدا] را تكذيب كردند |
كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِينَ |
|
آنگاه كه برادرشان هود به آنان گفت آيا پروا نداريد |
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ |
|
من براى شما فرستادهاى در خور اعتمادم |
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ |
|
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ |
|
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست |
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ |
|
آيا بر هر تپهاى بنايى مىسازيد كه [در آن] دست به بيهودهكارى زنيد |
أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ |
|
و كاخهاى استوار مىگيريد به اميد آنكه جاودانه بمانيد |
وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ |
|
و چون حملهور مىشويد [چون] زورگويان حملهور مىشويد |
وَإِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ |
|
پس از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ |
|
و از آن كس كه شما را به آنچه مىدانيد مدد كرد پروا داريد |
وَاتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُم بِمَا تَعْلَمُونَ |
|
شما را به [دادن] دامها و پسران مدد كرد |
أَمَدَّكُم بِأَنْعَامٍ وَبَنِينَ |
|
و به [دادن] باغها و چشمهساران |
وَجَنَّاتٍ وَعُيُونٍ |
|
من از عذاب روزى هولناك بر شما مىترسم |
إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ |
|
گفتند خواه اندرز دهى و خواه از اندرزدهندگان نباشى براى ما يكسان است |
قَالُوا سَوَاء عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُن مِّنَ الْوَاعِظِينَ |
|
اين جز شيوه پيشينيان نيست |
إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ |
|
و ما عذاب نخواهيم شد |
وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ |
|
پس تكذيبش كردند و هلاكشان كرديم قطعا در اين [ماجرا درس] عبرتى بود و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند |
فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْنَاهُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ |
|
و در حقيقت پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ |
|
ثموديان پيامبران [خدا] را تكذيب كردند |
كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ |
|
آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت آيا پروا نداريد |
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ |
|
من براى شما فرستادهاى در خور اعتمادم |
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ |
|
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ |
|
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست |
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ |
|
آيا شما را در آنچه اينجا داريد آسوده رها مىكنند |
أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ |
|
در باغها و در كنار چشمهساران |
فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ |
|
و كشتزارها و خرمابنانى كه شكوفههايشان لطيف است |
وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ |
|
و هنرمندانه براى خود از كوهها خانههايى مىتراشيد |
وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ |
|
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ |
|
و فرمان افراطگران را پيروى مكنيد |
وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ |
|
آنان كه در زمين فساد مىكنند و اصلاح نمىكنند |
الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ |
|
گفتند قطعا تو از افسونشدگانى |
قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ |
|
تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى اگر راست مىگويى معجزهاى بياور |
مَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ |
|
گفت اين مادهشترى است كه نوبتى از آب او راست و روزى معين نوبت آب شماست |
قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَّهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ |
|
و به آن گزندى مرسانيد كه عذاب روزى هولناك شما را فرو مىگيرد |
وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ |
|
پس آن را پى كردند و پشيمان گشتند |
فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ |
|
آنگاه آنان را عذاب فرو گرفت قطعا در اين [ماجرا] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند |
فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ |
|
و در حقيقت پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ |
|
قوم لوط فرستادگان را تكذيب كردند |
كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ |
|
آنگاه برادرشان لوط به آنان گفت آيا پروا نداريد |
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ |
|
من براى شما فرستادهاى در خور اعتمادم |
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ |
|
از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ |
|
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست |
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ |
|
آيا از ميان مردم جهان با مردها در مىآميزيد |
أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ |
|
و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان براى شما آفريده وامىگذاريد [نه] بلكه شما مردمى تجاوزكاريد |
وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ |
|
گفتند اى لوط اگر دست برندارى قطعا از اخراجشدگان خواهى بود |
قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ |
|
گفت به راستى من دشمن كردار شمايم |
قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُم مِّنَ الْقَالِينَ |
|
پروردگارا مرا و كسان مرا از آنچه انجام مىدهند رهايى بخش |
رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ |
|
پس او و كسانش را همگى رهانيديم |
فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ |
|
جز پيرزنى كه از باقىماندگان [در خاكستر آتش] بود |
إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ |
|
سپس ديگران را سخت هلاك كرديم |
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ |
|
و بر [سر] آنان بارانى [از آتش گوگرد] فرو ريختيم و چه بد بود باران بيمدادهشدگان |
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَسَاء مَطَرُ الْمُنذَرِينَ |
|
قطعا در اين [عقوبت] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند |
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ |
|
و در حقيقت پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ |
|
اصحاب ايكه فرستادگان را تكذيب كردند |
كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ |
|
آنگاه كه شعيب به آنان گفت آيا پروا نداريد |
إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ |
|
من براى شما فرستادهاى در خور اعتمادم |
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ |
|
از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ |
|
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست |
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ |
|
پيمانه را تمام دهيد و از كمفروشان مباشيد |
أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ |
|
و با ترازوى درست بسنجيد |
وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ |
|
و از ارزش اموال مردم مكاهيد و در زمين سر به فساد بر مداريد |
وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ |
|
و از آن كس كه شما و خلق [انبوه] گذشته را آفريده است پروا كنيد |
وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ |
|
گفتند تو واقعا از افسونشدگانى |
قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ |
|
و تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى و قطعا تو را از دروغگويان مىدانيم |
وَمَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَإِن نَّظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ |
|
پس اگر از راستگويانى پارهاى از آسمان بر [سر] ما بيفكن |
فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِّنَ السَّمَاءِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ |
|
[شعيب] گفت پروردگارم به آنچه مىكنيد داناتر است |
قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ |
|
پس او را تكذيب كردند و عذاب روز ابر [آتشبار] آنان را فرو گرفت به راستى آن عذاب روزى هولناك بود |
فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ |
|
قطعا در اين [عقوبت درس] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمان آورنده نبودند |
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ |
|
و در حقيقت پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ |
|
و راستى كه اين [قرآن] وحى پروردگار جهانيان است |
وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ |
|
روح الامين آن را بر دلت نازل كرد |
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ |
|
تا از [جمله] هشداردهندگان باشى |
عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ |
|
به زبان عربى روشن |
بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ |
|
و [وصف] آن در كتابهاى پيشينيان آمده است |
وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ |
|
آيا براى آنان اين خود دليلى روشن نيست كه علماى بنىاسرائيل از آن اطلاع دارند |
أَوَلَمْ يَكُن لَّهُمْ آيَةً أَن يَعْلَمَهُ عُلَمَاء بَنِي إِسْرَائِيلَ |
|
و اگر آن را بر برخى از غير عرب زبانان نازل مىكرديم |
وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ |
|
و پيامبر آن را برايشان مىخواند به آن ايمان نمىآوردند |
فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ |
|
اين گونه در دلهاى گناهكاران [انكار را] راه مىدهيم |
كَذَلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ |
|
كه به آن نگروند تا عذاب پردرد را ببينند |
لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ |
|
كه به طور ناگهانى در حالى كه بىخبرند بديشان برسد |
فَيَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ |
|
و بگويند آيا مهلتخواهيم يافت |
فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنظَرُونَ |
|
پس آيا عذاب ما را به شتاب مىخواهند |
أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ |
|
مگر نمىدانى كه اگر سالها آنان را برخوردار كنيم |
أَفَرَأَيْتَ إِن مَّتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ |
|
و آنگاه آنچه كه [بدان] بيم داده مىشوند بديشان برسد |
ثُمَّ جَاءهُم مَّا كَانُوا يُوعَدُونَ |
|
آنچه از آن برخوردار مىشدند به كارشان نمىآيد [و عذاب را از آنان دفع نمىكند] |
مَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا يُمَتَّعُونَ |
|
و هيچ شهرى را هلاك نكرديم مگر آنكه براى آن هشداردهندگانى بود |
وَمَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ |
|
[تا آنان را] تذكر [دهند] و ما ستمكار نبودهايم |
ذِكْرَى وَمَا كُنَّا ظَالِمِينَ |
|
و شيطانها آن را فرود نياوردهاند |
وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ |
|
و آنان را نسزد و نمىتوانند [وحى كنند] |
وَمَا يَنبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ |
|
در حقيقت آنها از شنيدن معزول [و محروم]اند |
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ |
|
پس با خدا خداى ديگر مخوان كه از عذابشدگان خواهى شد |
فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ |
|
و خويشان نزديكت را هشدار ده |
وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ |
|
و براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كردهاند بال خود را فرو گستر |
وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ |
|
و اگر تو را نافرمانى كردند بگو من از آنچه مىكنيد بيزارم |
فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ |
|
و بر [خداى] عزيز مهربان توكل كن |
وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ |
|
آن كس كه چون [به نماز] برمىخيزى تو را مىبيند |
الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ |
|
و حركت تو را در ميان سجدهكنندگان [مىنگرد] |
وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ |
|
او همان شنواى داناست |
إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ |
|
آيا شما را خبر دهم كه شياطين بر چه كسى فرود مىآيند |
هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ |
|
بر هر دروغزن گناهكارى فرود مىآيند |
تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ |
|
كه [دزدانه] گوش فرا مىدارند و بيشترشان دروغگويند |
يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ |
|
و شاعران را گمراهان پيروى مىكنند |
وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ |
|
آيا نديدهاى كه آنان در هر واديى سرگردانند |
أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ |
|
و آنانند كه چيزهايى مىگويند كه انجام نمىدهند |
وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ |
|
مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفتهاند يارى خواستهاند و كسانى كه ستم كردهاند به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت |
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ |