چند لحظه صبر كنيد ... |
|
چند لحظه صبر كنيد ... |
|
29 آذر 1403 |
فريدون فروغي صاحب حنجره پر توان پاپ كه تا كنون به مانند او نيامده درنهم آبان سال ۱۳۲۹ در تهران ديده به جهان گشود.او فرزند آخر پدر ومادري بود كه در عطش فرزند پسر سوخته بودند.خانواده او با هنربيگ
فريدون فروغي صاحب حنجره پر توان پاپ كه تا كنون به مانند او نيامده درنهم آبان سال ۱۳۲۹ در تهران ديده به جهان گشود.او فرزند آخر پدر ومادري بود كه در عطش فرزند پسر سوخته بودند.خانواده او با هنربيگ
از تولد تا نوجوانی
فریدون فروغی خواننده و نوازنده ی گیتار ـ پیانو ـ ارگ و شاعر نو پرداز و یکی از بزرگان عرصه ی موسیقی در 9 بهمن 1329 خورشیدی برابر29 فوریه 1951 میلادی در تهران چشم به جهان گشود. پدرش « فتح الله » کارمند اداره دخانیات بود که در تنهایی وخلوت خود شعر می سرود وتار می نواخت.او از مالکان بزرگ روستای نراق بود که از اجدادش به وی ارث رسیده بود.
مادرش « فخریه» زنی مهربان وخونگرمو خانه دار بود.فریدون چهارمین و آخرین وتنها پسر خانواده بعد از سه خواهر بزرگش « پروانه » و « عفت » و « فروغ » بود.
گریه های بی امان فریدون کوچک بعدها ناله های جانگدازی می شود .فریدون کوچک زندگی پیرامونش را می بیند ودرد های ملتش را حس می کند وناله های انسان های رانده شده راـ که بعد ها خود سر دسته آنها می شود ـ می شنود و به خاطر می سپارد.به گفته « پروانه » خواهر بزر گترش: فریدون ارز همان اوان کودکی روحی حساس و شکننده داشت و با کوچکترین تلنگری ساعت ها در خلوت وتنهایی خود می نالید. شش ساله که می شود پا به مدرسه می گذارد والفبای زندگی وچون وچراهایش را یاد می گیرد و هر سال همراه بادانسته های جدیدش بزرگ می شود. تابستان ها همراه خانواده برای تفریح وگردش به روستای نراقـ مابین قم وکاشان ـ می رود و با طبیعت بیشتر وعمیق تر آشنا می شود.طبیعت را پاک وصمیمی می یابد و به نراق دلمی بندد.بعد ها « قرقرک » را همانند نراق می یابدو این چنین با طبیعت انس می گیرد و با موسیقی ازلی وابدی آن آشنا می شود.این آشنایی حس موسیقایی اعمال وزفتار وگفتار واحساس او را بالا می برد وتحت الشعاع قرار می دهد هر روز تشدید می کند و این آغاز علاقه ی شدید او به موسیقی می شود.تا جایی که بعدها ترانه ی « قریه ی من »را با شعری از خودش در مدح آنجا می خواند
آغاز خوانندگی ونوازندگی
پروانه می گوید:از همان دوران کودکی حس موسیقی در او مشخص بود.هر وقت بیکار می شد قاشق وچنگال را بر می داشت و روی بشقاب ها ظروف دیگر ضرب می گرفت و با آهنگی موزون بر آنها می کوبید وبا صدای خش دارش چیزهایی زمزمه می کرد و همه را به اعتراض وا می داشت وعصبانی می کرد.
علاقه اش به موسیقی آنقدر شدت می گیرد که با وجودمخالفت اطرافیانش با پول هایی که پس انداز می کند یک دستگاه جاز می خرد و بی هیچ راهنما واستادی شروع به تمرین می کند و چون صدای خوبی داشته همرام با آن می خواند. مدتی با جاز خود را مشغول می کند اما به این نتیجه می رسد که یک خواننده باید گیتار بزند .به این ترتیب جاز را کنار گذاشته گیتاری می خرد ودلبسته ی آن می شود. به گفته ی خواهرش « عفت» آنقدر تمرین می کند که انگشتانش خون می افتدوشبها گیتار بر روی سینه به خواب می رود.فریدون با تقلید از اهنگ های فرنگی به خصوص« راک» و مقتادیش« ری چارلز » به تمرین ادامه می دهد.
اما او دیپلمش را گرفت ودیگر ادامه تحصیل نداد. چند سال بعد که به شیراز رفت
فریدون با تقلید از آهنگ ها وترانه های نوازنده وخواننده ی محبوبش« ری چالز » کارش را دنبال می کند.در سن شانزده سالگی با جمع کردن گروهی نوازنده در محافل وکاباره های مختلف به اجرای تراته ها وآهنگ های « بلوز غربی» می پردازد وآهنگ های روز فرنگی را در این مکان ها اجرا می کند.