عکس هنرپیشه ها

عکس هنرپیشه ها

عکس هنرپیشه ها

  • ورود کاربران

  • آمار

    • کل (online):۱۲۵۳۸
    • اعضا (online):۰
    • میهمان (online):۱۲۵۳۸
    • بازدید امروز::۲۸۳۹
    • بازدید دیروز::۹۵۵۱
    • بازدید کل::۱۹۲۲۶۶۰۳
  • نظرسنجی

  • تبلیغات

سبد خرید

چند لحظه صبر كنيد ...

چند لحظه صبر كنيد ...
اين کالا به سبد خريد شما اضافه شد
اين کالا را قبلا به سبد خريد خود اضافه کرده ايد
کالا مورد نظر از سبد خريد شما حذف شد
{ STORE_ERROR }
حذف شود؟
  • کد رهگیری

21 فروردين 1404 |

خوش آمديد!
خوش آمديد!

دسته بندی

  • داستان طلاق برنامه ریزی شده

  • ا اصرار از شوهرش می خواهد که طلاقش دهد. شوهرش می گوید: چرا؟ ما که زندگی خوبی داریم. از زن اصرار و از شوهر انکار. در نهایت شوهر با سرسختی زیاد می پذیرد، به شرط و شروط ها.
  • تعداد نمایش : ۴۹۳
    تاریخ : 27 آذر 1391

داستان طلاق برنامه ریزی شده

ا اصرار از شوهرش می خواهد که طلاقش دهد. شوهرش می گوید: چرا؟ ما که زندگی خوبی داریم. از زن اصرار و از شوهر انکار. در نهایت شوهر با سرسختی زیاد می پذیرد، به شرط و شروط ها.

 با اصرار از شوهرش می خواهد که طلاقش دهد.

شوهرش می گوید: چرا؟ ما که زندگی خوبی داریم.
از زن اصرار و از شوهر انکار.
در نهایت شوهر با سرسختی زیاد می پذیرد، به شرط و شروط ها.
زن مشتاقانه انتظار می کشد شرح شروط را.
تمام 1364 سکه بهار آزادی مهریه ات را می باید ببخشی.
زن با کمال میل می پذیرد.
در دفترخانه مرد رو به زن کرده و می گوید: حال که جدا شدیم. لیکن تنها به یک سؤالم جواب بده.
زن می پذیرد.
"چه چیز باعث شد اصرار بر جدائی داشته باشی و به خاطر آن حاضر شوی قید مهریه ات که با آن دشواری حین بله برون پدر و مادرت به گردنم انداختن را بزنی."
زن با لبخندی شیطنت آمیز جواب داد: طاقت شنیدن داری؟
مرد با آرامی گفت: آری.
زن با اعتماد به نفس گفت: 2 ماه پیش با مردی آشنا شدم که از هر لحاظ نسبت به تو سر بود. از اینجا یک راست میرم محضری که وعده دارم با او، تا زندگی واقعی در ناز و نعمت را تجربه کنم.
مرد بیچاره هاج و واج رفتن همسر سابقش را به تماشا نشست.
زن از محضر طلاق بیرون آمد و تاکسی گرفت. وقتی به مقصد رسید کیفش را گشود تا کرایه را بپردازد. نامه ای در کیفش بود. با تعجب بازش کرد.
خط همسر سابقش بود. نوشته بود: "فکر می کردم احمق باشی ولی نه اینقدر."
نامه را با پوزخند پاره کرد و به محضر ازدواجی که با همسر جدیدش وعده کرده بود رفت. منتظر بود که تلفنش زنگ زد.
برق شادی در چشمانش قابل دیدن بود. شماره همسر جدیدش بود.
تماس را پاسخ گفت: سلام کجایی پس چرا دیر کردی.
پاسخ آن طرف خط تمام عالم را بر سرش ویران کرد.
صدا، صدای همسر سابقش بود که می گفت: باور نکردی؟ گفتم فکر نمی کردم اینقدر احمق باشی. این روزها می توان با 1 میلیون تومان مردی ثروتمند کرایه کرد تا مردان گرفتار از شر زنان احمق با مهریه های سنگینشان نجات یابند!
 




حاصل جمع را بنویسید : بعلاوه






*حاصل جمع را بنویسید : بعلاوه



تعداد نمایش : ۴۹۳
تاریخ : 27 آذر 1391

دسته بندی

برچسب ها



مطالب

گالری

{ DOWNLOAD_DOWNLOAD }

{ NEWS_NEWS }

{ FILM_FILM }

123
Bootstrap Slider

Copyrightes 2014 By RVKP CO. All Rightes Reserved