چند لحظه صبر كنيد ... |
|
چند لحظه صبر كنيد ... |
|
29 آذر 1403 |
با هر سن و مقام و یا در هر جا که باشیم روزی با مرگ روبرو خواهیم شد، اما این رویارویی چگونه خواهد بود؟ آیا به سمت نوری در انتهای تونل پیش خواهیم رفت یا آخرین احساسمان را به نحو دیگری تجربه خواهیم کرد؛ تحقیقات برای پرده برداشتن از این راز ادامه دارد،
با هر سن و مقام و یا در هر جا که باشیم روزی با مرگ روبرو خواهیم شد، اما این رویارویی چگونه خواهد بود؟ آیا به سمت نوری در انتهای تونل پیش خواهیم رفت یا آخرین احساسمان را به نحو دیگری تجربه خواهیم کرد؛ تحقیقات برای پرده برداشتن از این راز ادامه دارد،
میدانستم او بی دلیل آنجا نیست اما نمیدانستم برای چه آمده، احساس کردم میتوانم به او اعتماد کنم، پیش او رفتم؛ لحظهای بعد آن بالا بودم و به خودم نگاه میکردم. پرستار و مردی با سر تراشیده کنارم بودند.
در پروندهی بیمار دو بار استفاده از AED تأیید شده است همچنین توصیف آقای A از افراد درون اتاق نیز درست بوده در حالی که تا قبل از بیهوشی هیچگاه آن افراد را ندیده بود. آنچه آقای A از اتفاقات آن سه دقیقه میگوید منطبق بر واقعیت است اگرچه با چیزی که ما از بیولوژی میدانیم در آن زمان او نباید هیچ آگاهی از اطراف خود داشته باشد. داستان آقای A در مقالهای از مجلهی احیا چاپ شده و به جمع چندین گزارش چالش برانگیز مرتبط با تجربهی پس از مرگ اضافه میشود. تاکنون محققان فرض میکردند هنگامی که قلب از حرکت باز میایستد و ارسال خون به مغز متوقف میشود تمام آگاهی بلافاصله به پایان رسیده و در این هنگام از نظر علمی زندگی فرد به پایان میرسد. با افزایش آگاهی از مرگ، انسان شروع به درک این موضوع کرده است که در برخی موارد حتی بیماران مرده نیز میتوانند برگشت پذیر باشند. برای سالها کسانی که از مرگ بازگشته بودند خاطرات مرموزی از تجربهای نزدیک به مرگ را گزارش دادهاند اما اغلب پزشکان این خاطرات را توهم دانسته و رد میکنند، احتمالاً به این دلیل که آنها چیزی خارج از دسترس علم را گزارش کردهاند.
هدف ما این است که در ابتدا تجربیات ذهنی و شناختی آنها در تجربهی نزدیک به مرگ را درک کرده و سپس با جمعآوری اطلاعات از موقعیت دیداری و شنیداری افراد در زمان مرگ، صحت این تجربیات را بررسی کنیم.پیشتر از تحقیقات پزشک ایرانی تبار ساکن ایالات متحده، دکتر سام پرنیا در بارهی تجربهی نزدیک به مرگ (NDE) نوشته بودیم. وی پزشک مراقبتهای ویژه و مدیر تحقیقات احیا در دانشکده پزشکی دانشگاه استونی بروک نیویورک هستند. دکتر پرنیا و همکارانش از ۱۷ مؤسسه در آمریکا و انگلستان چهار سال است که مشغول به تحقیق و جمع آوری اطلاعات از افرادی که با تجربهی پس از مرگ مواجه شده اند، هستند. آنها گزارشهای پزشکی از آن آخرین لحظات را جمع آوری کرده و تا کنون اطلاعات بیشتر از دو هزار مریض ایست قلبی که دچار مرگ بالینی شده اند را بررسی کردهاند. از این تعداد پزشکان موفق به بازگرداندن ۱۶ درصد شدهاند؛ پرنیا و همکارانش با ۱۰۱ نفر از این بیماران در بارهی تجربهی پس از مرگ مصاحبه کردهاند. سام پرنیا میگوید:
آقای A تنها کسی که با خاطراتی از مرگ به زندگی باز میگردد نبوده است. نزدیک به ۵۰ درصد از شرکت کنندگان در این مطالعه چیزهایی را به خاطر میآوردند، اما بجز آقای A فقط یک زن دیگر تجربهی خروج از جسم را به یاد دارد که به نظر نمیرسد خاطرات او به واقعیات در زمان مرگ گره خورده باشد. در عوض باقی شرکت کنندگان سناریوهای مهآلود مختلفی از مرگ را توصیف میکنند. پرنیا و همکارانش این احساسات را در هفت مضمون مختلف طبقه بندی کردهاند؛ دکتر پرنیا میگوید:
به نظر میرسد تجربهی ذهنی از مرگ بسیار گستردهتر است از آنچه در گذشته فرض شده بود.
این هفت تجربه از وقایعی وحشتناک تا لذت بخش طبقه بندی شدهاند. افرادی احساس ترس و آزار و اذیت را با هم تجربه کردهاند مثلاً فردی از برده شدنش به مراسمی صحبت میکند که در آن قرار بود سوزانده شود و یا بیماری چهار مرد را به خاطر میآورد و هرکدام که دروغ میگفتند میمردند، سپس افرادی را در تابوت دیده است که به صورت عمودی خاکسپاری میشدند. یکی دیگر از غرق شدن در آبی عمیق صحبت میکند و دیگری گفت باید میمرده و سریعترین راه برای مرگ گفتن کوتاهترین کلمهای بود که میتوانست به خاطر بیاورد.
با این حال ۲۲ درصد از افراد احساسی کاملاً مخالف را تجربه کردهاند، احساس آرامش و لذت. برخی موجودات زنده را دیدهاند اما فقط درختان نه گل یا شیر و ببر و چیزهایی از این قبیل، در حالی که نوری درخشان برخی دیگر را فرا گرفته و یا به خانوادهی خود پیوستهاند. برخی دیگر حس قدرتمندی از دژاوو داشتهاند.
احساس میکردم میدانم مردم چه میخواهند بکنند قبل از آنکه آن کار را انجام دهند.
به احساس ذهنی مشهور که فرد تصور میکند پیشتر محل و یا صحنهای جدید را دیده و یا در گذشته با آن مواجه شده است آشناپنداری و یا دژاوو میگویند.
موارد مشترک افزایش قدرت حواس، درک تحریف شده از گذر زمان و احساس قطع ارتباط با بدن احساسات مشترکی است که اکثر بازماندگان گزارش کردهاند، این تجربیات همه در زمانی رخ داده که مطمئنیم از لحاظ پزشکی این افراد مرده بودند. به گفتهی سام پرنیا تجربیات قبلی و باورهای نقش بسته در پیش زمینهی ذهن به خوبی میتواند تجربهی نزدیک به مرگ متفاوتی را برای فرد رقم بزند. ممکن است بیمار هندی پس از بازگشت کریشنا را دیده باشد در حالی که بیمار آمریکایی در زمان مرگ احتمالاً مسیح را خواهد دید، زیرا پدرش در کودکی به او گفته است هنگام مرگ مسیح همراه با عشق و مَحبت به دیدارت خواهد آمد. چنین تجربیاتی مانند دیدن ارواح یا جهنم احتمالاً بر اساس آنچه در پیش زمینهی ذهنی فرد نقش بسته و بر اساس محل زندگی و اعتقاداتش ساخته میشود، پس مهم است تصاویر ساختگی از پروسهی تحقیق کنار گذاشته شود.
این تیم تحقیقاتی هنوز موفق نشده تجربیات افراد در زمان مرگ را پیشبینی کند همانطور که نتوانسته برای سناریوهای مختلفی که افراد تجربه میکنند، از وحشتناک تا دلپذیر دلیلی بیاورد. همچنین دکتر پرنیا عقیده دارد افراد بیشتری از آنچه در این مطالعه منعکس شده، تجربهی نزدیک به مرگ داشتهاند. بسیاری از افراد پس از ایست قلبی دچار تورم مغز میشوند و خاطرات گذشته از ذهن آنها پاک میشود، همچنین آرام بخشهای قوی بیمارستان نیز میتوانند باعث از بین رفتن این خاطرات شود؛ اما حتی در افرادی که فراموش کردهاند این تصاویر در ناخودآگاه ذهن آنها تأثیر میگذارد. برهمین اساس دکتر پرنیا فرضیهای را مطرح میکند که ممکن است حالات مختلف روحی افراد در بازگشت از کُما به تجربیات نزدیک به مرگ مرتبط باشد، عدهای با ترس از مرگ بیدار میشوند و رویکرد مناسبتری را در زندگی پیش میگیرند در حالی که عدهای دیگر دچار اختلال استرس پس از حادثه میشوند.
از بحث برانگیزترین تجربیات انسان است و اشتیاق زیادی برای پرده برداشتن از این راز وجود دارد. دکتر پرنیا میگوید:
ما ابزار و تکنولوژی لازم را در اختیار داریم، پس حالا زمان آن است که انجامش دهیم.
پس از انتشار گزارش پیشین از مطالعات دکتر سام پرنیا با نقدهای زیادی در شبکههای اجتماعی مواجه شدیم. این احتمال مطرح شده است که تحقیقات دکتر پرنیا دارای جهت گیریهایی باشد و شاید برای موجه کردن هزینه و یا انعکاس گسترده در رسانهها گوشههایی از حقیقت به خوبی عنوان نشده و یا در قسمتی افراط شده باشد. متخصصین توضیح میدهند که قطع سیگنال دستگاه بر خلاف آنچه دکتر پرنیا در گزارشها اعلام کرده به معنای مرگ کامل مغز نیست، در واقع دستگاههایی مانند الکتروانسفالوگرافی نمیتوانند تمام فعالیت مغز را تشخیص دهند. در ثبت تجربیات نزدیک به مرگ مشکل از آنجا نشأت میگیرد که برخلاف فرض دکتر پرنیا و همکارانش فرد از لحاظ بالینی نمرده است زیرا اگر مغز کاملاً از کار افتاده باشد پس چگونه خاطرات در ذهن او ثبت شدهاند و بعدها آنها را به خاطر میآورد. به نظر میرسد شواهد زیادی برای مخدوش دانستن این تحقیقات وجود دارد. امروزه میدانیم که در کمبود اکسیژن مغز شُک شده و شاید توهمات در کنار دریافتهای شنیداری و یا دیداری از اطراف، تصاویری را در ذهن افراد تشکیل دهد. همچنین در صحت اظهارات تیم پزشکی معالج نیز اما و اگر هایی وجود دارد. پس از مطرح شدن این انتقادات گسترده به نظر میرسد دکتر پرنیا و تیمش در تنظیم این گزارش رویکرد محتاطانه تری را پیش گرفتهاند، اگرچه هنوز هم سؤالات زیادی بی پاسخ مانده است.